مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ با مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی قصد آگاه سازی و تعجیل در فرج
منجی موعود(عج) دارد.قطعا نظرات،انتقادات و پیشنهادات شما راهگشای ماست.
آخرین نظرات
  • ۲ خرداد ۹۴، ۱۹:۰۷ - █▄█ █ █▀█ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ ) █▄█ █ █▀█
    خیلی زیبا بود
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۶

یهود شناسی(3)

این نسخه هم به ادامه مقاله می پردازد.


ریشه‏هاى یهود ستیزى

 بسیارى از پژوهشگران یهودى و غیر یهودى از قبیل برنارد لازار ،آبا ابان  ،هانا آرنت  ،روژه‏ گارودى  ،فرانسوا دوفونتت ،ژول ایساک  ،بلومن کرانتس  ،ایکور پولیاکف  ،لووسکى،  ویل دورانت  ،حمید عنایت و...به بازشناسى ریشه‏اى یهود ستیزى توجه داشته‏اند.

آبا ابان سیاستمدار و نظریه پرداز معروف اسرائیلى در کتاب خود تحت عنوان«قوم من تاریخ‏ بنى اسرائیل»بخشى را به یهود ستیزى اختصاص داده است.وى در آن مجموعه بر آن است که دو دلیل را به عنوان ریشه‏هاى یهودستیزى معرفى نماید.دلیل و یا عامل اول،موضوعى تحت‏ عنوان«خون براى فطیر مقدس»است.و دومین دلیل مقاوله نامه‏ها یا همان پروتکل‏هاىدانشوران صهیون است. برنارد لازار در کتاب معروف و مفصل خود تحت عنوان«یهود ستیزى،تاریخ و دلایل آن»  که‏ بعد از جریانات مربوط به قضیه دریفوس  در اواخر قرن نوزدهم به نگارش در آمد،معتقد است‏ که سه نوع یهود ستیزى وجود دارد:یهود ستیزى مسیحى،یهود ستیزى اقتصادى،یهود ستیزى‏ نژادى.و طبق همین الگو،دشمنى غیر یهودیان با یهودیان را به دشمنى مذهبى،دشمنى‏ اجتماعى،دشمنى نژادى،دشمنى ملى،دشمنى فکرى و اخلاقى تقسیم بندى مى‏کند و کتاب‏ خود را بر همین اساس با یک سیر تاریخى از دوره باستان تا انقلاب فرانسه به نگارش در آورده و دشمنى‏هاى مذکور را در این سیر تاریخى مورد توجه و بررسى و ریشه‏یابى قرار مى‏دهد. فرانسوا دوفونتت،دلایل یهود ستیزى را با خاستگاهى اروپایى در چهار سرفصل عمده بیان‏ مى‏کند:اول مصلوب کردن حضرت عیسى علیه السلام با خیانت یهودیان.دوم منع زناشویى زن مسیحى‏ با مرد یهودى و بالعکس و آن هم به دلیل بیم از پیدایش تمایلات روحانى علیه مسیحیت.سوم‏ انجام مراسم دینى همچون رسم نواختن بر گوش یک یهودى در روز عید قیام مسیح در شهر تولوز.چهارم افتراى قتل  طى مراسم دینى  مرحوم دکتر عنایت نیز در کتاب«اسلام و سوسیالیسم در مصر و سه گفتار دیگر»،گفتارى را به یهود آزارى در 22 صفحه اختصاص داده است.او ریشه‏هاى یهود آزارى را ابتدا اتهام به‏ یهودیان در مورد مصلوب کردن حضرت عیسى و سپس سرمایه‏پرستى آن‏ها با در دست داشتن‏ حربه ربا مى‏داند. دلایل یهود ستیزى از دید ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن از جامعیت بیشترى برخوردار است.وى هفت دلیل براى یهود ستیزى بر مى‏شمارد: 1-دلایل و عقاید دینى (عقاید دینى یهودیان و غیر یهودیان) ؛ 2-دلایل نژادى؛ 3-آئین قربانى مقدس و یا همان خون براى فطیر مقدس؛ 4-رقابت‏هاى اقتصادى و رباخوارى یهودیان؛ 5-ملى گرایى مسیحیان و مقاومت یهودیان؛ 6-مرگ سیاه یا طاعون و نقش یهود در شیوع آن؛ 7-انکیزیسیون یا تفتیش عقاید (عمدتا در اسپانیا) . حال با استفاده از نقطه نظرات مورخین و نظریه پردازان مذکور،دلایل و ریشه‏هاى یهود ستیزى را مى‏توان به سه دسته تقسیم کرد.


1-دلایل اعتقادى‏ 2- دلایل رفتارى یهودیان‏ 3- دلایل سیاسى‏

 

دلایل اعتقادى

 

‏ الف:مسیحیت و یهودیت‏

یهودیان با تفاخر به سابقه توحید و یکتاپرستى خود و بنا بر نظر کاپلان،خاخام معروف‏ یهودى«تنها به علت مخالفتى که با شرک یونانیان از خود نشان دادند خویشتن را به گونه‏اى از دنیاى متمدن روزگار خویش خارج کردند»  بدین معنى که با ابراز عقاید خود و تاکید بر آن، مخالفت اقوام و ملل دیگر را علیه خود برانگیختند.

آبا ابان در این مورد معتقد است: یهودى‏ها طى تاریخ طولانى خود بکرات طعم تلخ تعدى و بى‏مهرى ملل دنیا را چشیده بودند.براى چه؟براى اینکه از دیانت اجدادى خویش دست بر نمى‏داشتند.

دیده شده بود اغلب آنها تا پاى مرگ از ایمان خود چشم پوشى نکرده و مرگ را در مقابل حفظ ایمان خود بجان خریده بودند. و از همین روست که هانا آرنت،ریشه‏یابى در یهودیت ستیزى و نه یهود ستیزى را در اعتقادات موحدانه یهود در مقابل مشرکین،در تمام اعصار مى‏داند و این گونه نتیجه مى‏گیرد که‏ چون اقوام معارض با دین یهود توانایى مقابله و یا همسویى با آن را نداشتند با پیروان یهودیت نیز به مخالفت پرداختند و یهود ستیزى نیز بوجود آمد. دایرة المعارف بریتانیکا نیز در تکمیل این مفهوم مى‏نویسد: از گذشته‏هاى دور اختلافات مذهبى اولین اصل یهود ستیزى بوده است.در دوران‏ رواج فرهنگ یونانى-یهودى،به طور مثال تفکیک اجتماعى یهودیان و امتناع آنان از پذیرش پرستش خدایان از سوى مردمان به خصوص در قرون قبل از میلاد،سبب‏ بیزارى در میان بى‏دینان شد. در جاى دیگر فروید نیز به ریشه یابى یهود ستیزى با تأکید و توجه به تفکرات موحدانه یهود تاکید مى‏ورزد. با مرور این اظهار نظرها،به ویژه از سوى معتقدین،این تصور ایجاد مى‏شود که این رویه‏ یهودیت بسیار هم ممدوح و پسندیده است چرا که تکیه بر اعتقادات متضمن بقاى واقعى یک‏ فرهنگ و یا تمدن است.

اما زمانى که حضرت مسیح علیه السلام از سوى خداوند به رسالت مبعوث شدند و علیرغم اینکه‏ یهودیان به تکامل تدریجى ادیان و حتى وعده ظهور دینى کامل‏تر وقوف داشتند،ولى همان‏ موضعى را اتخاذ کردند که در مقابل مشرکین.«از دیدگاه یهودیان اصیل،آیین مسیحیان همچون‏ مرتدان و دین مسیح به منزله آیینى بود که از تحریف یهودیت به وجود آمده باشد.» و به همین‏ دلیل نه تنها از رسالت حضرت عیسى علیه السلام استقبال نکردند بلکه تا جایى که مى‏توانستند،با توطئه‏هاى متعدد،این دین جدید را براى اضمحلال قطعى مشایعت کردند.

جان ناس در کتاب معروف خود به نام«تاریخ جامع ادیان»نیز رابطه یهود و مسیحیت را از همان ابتدا خصمانه معرفى مى‏کند و به همین دلیل تمام کوشش‏هاى به کار گرفته شده جهت‏ تقریب آنان را بدون نتیجه مثبت ارزیابى مى‏نماید. یقینا این روابط خصمانه حاصل تنفرى بود که طى قرون متمادى میان این دو وجود داشته‏ است.بنابر نقل دورانت: بى‏شک علت نافذ و دایمى این تنفر تضاد شدیدى بود که در میان عقاید دینى آنها وجود داشت.یهودیت براى اصول عقاید مسیحیت مدعى و محکى جاودانى بود. در واقع یهودیان با نفى تعالیم حضرت مسیح علیه السلام که بر پایه محبت و گذشت در میان تمام‏ انسان‏هاى جهان بود،این تنفر ابدى را در میان پیروان دو نحله اعتقادى غرس کردند.و به همین‏ دلیل هم«حضرت مسیح نیز آنها و کاهنانشان را در هیکل سلیمان و قدس سرزنش کرد و آنها را با صفاتى ننگ‏آور مانند:فرزندان کشندگان پیامبران و مارهاى فرزندان افعى،توصیف نمود.» به این علت،به اعتقاد مسحییان ضدیت یهودیان با حضرت مسیح علیه السلام نهایتا منجر به تصلیب‏ حضرت عیسى علیه السلام گشت و داغ ننگ خیانتى از این رهگذر را تا ابد بر پیشانى یهودیان گذاشت.

مرحوم حمید عنایت نیز مهمترین عامل تخاصم میان یهودیان و مسیحیان را موضوع‏ تصلیب حضرت عیسى علیه السلام مى‏داند و بنابر اعتقاد مسیحیان بیان مى‏دارد که: یهودیان در آزار عیسى‏[علیه السلام‏]با رومیان همداستان شدند و تصمیم به دستگیرى و تکفیر عیسى‏[علیه السلام‏]نیز از جانب سنهدرین 5 یعنى شوراى ریش سفیدان اسرائیل‏ گرفته شد و از روى همین تصمیم بود که پونطیوس پیلاطوس  حاکم رومى‏ فلسطین به کشتن عیسى‏[علیه السلام‏]فرمان داد  در بعضى منابع از شور و اشتیاق فراوان یهودیان در تحریک پونطیوس پیلاطوس براى‏ تصلیب حضرت عیسى علیه السلام سخن به میان آمده است. جالب اینجاست که اسرائیل شاهاک یهودى با استناد به تلمود بر محکوم شدن مسیح در یک‏ دادگاه خاخامى حقیقى به جرم بت پرستى و تحریک یهودیان به بت پرستى و ناسزاگویى،صحه‏ گذارده و نهایتا مصلوب شدن ایشان را تایید مى‏کند.در واقع همگى منابع یهودى کلاسیک که از اعدام او خبر مى‏دهند،مسئولیت آن را با غرور به عهده مى‏گیرند و از آن شادمانى مى‏کنند. اقدام یهودیان در فراهم نمودن زمینه‏هاى تکفیر حضرت مسیح علیه السلام به اینجا ختم نشد و به‏ خیانت آنها در ارائه اطلاعات از محل اختفاى ایشان منجر شد.این وظیفه،را فردى یهودى به نام‏ یهودا اسخریوطى (جوداس اسکاریوت) برعهده گرفت.طبق روایات اناجیل وى«یکى از 12 حوارى (شاگرد) عیسى مسیح‏[علیه السلام بود که...]به شوراى سنهدرین گزارش داد و نگهبانان معبد سلیمان که نیروى انتظامى و بازوى اجرایى سنهدرین بودند،عیسى علیه السلام را دستگیر کرده و به‏ محل اجلاس کاهنان و حاخام‏هاى یهودى بردند.» و این در حالى بود که حضرت مسیح از قبل‏ نسبت به این خیانت اطلاع داشته و در هنگام آخرین شام،یهودا اسخریوطى را آشکارا متهم‏ ساخت. شخصیت یهودا اسخریوطى با شخصیت نمونه‏وار«یهودى»در فرهنگ اروپایى‏ انطباق دارد؛او مسئول امور مالى مسیحیان است،به سرقت وجوه بیت المال دست‏ مى‏زند و در ازاى 30 سکه نقره عیسى‏[علیه السلام‏]را به روحانیون یهودى مى‏فروشد.[...]در متون پایه‏اى مسیحیت،یهودا اسخر یوطى،شخصیتى پلید شناخته مى‏شود و نمادى از یهودیت و نام او مترادف با یهودى (جودائیوس) است.در اساطیر دینى‏ مسیحى،تثلیث شیطان-یهودى-یهودا اسخر یوطى،نماد شر به شمار مى‏رود.

چنانکه خواهیم دید تا سده نوزدهم میلادى و حتى در آثار مارکس یهودى تبار نیز واژه یهودى چنین معنایى دارد.به همین دلیل،یهودیان از زمان استقرار جدى‏ در سرزمین‏هاى درون قاره اروپا خود را اسرائیلى یا عبرانى‏[و در ایران،کلیمى و نه‏ یهودى‏]مى‏خواندند. جبهه گیرى یهودیت و مسیحیت علیه یکدیگر را مى‏توان با مرور بر متون دینى آنان به دقت‏ دریافت.آنها براى مصون ماندن از ضربه طرف مقابل همواره یکدیگر را متهم و چهره یکدیگر را مخدوش کرده‏اند.که البته بسیارى بر این عقیده‏اند که تلمود در این مسیر گوى سبقت را از کتب‏ مسیحى ربوده است.ویل دورانت در همین مورد خاطرنشان مى‏سازد: هر گونه تنظیم و تدوین قوانین یهود،مبتنى بر کتاب دینى تلمود بود[...]در قسمتى‏ از تلمود،که بیشتر جنبه ادبى و روایتى داشت و به نام هگادا  خوانده شده است، جملاتى یافت مى‏شدند که برخى از عقاید مسیحیان را مورد تمسخر قرار مى‏دادند. اسرائیل شاهاک نیز در کتاب خود بخشى را به تلمود و فرامین آن اختصاص مى‏دهد.وى‏ مى‏نویسد:«چاپ نخست مقررات کامل قانون تلموذى-میشنه تورا از ابن میمون-بدون‏ کوچکترین حذف،در رم در 1480 در دوره سیکست چهارم،پاپى که از نظر سیاسى بسیار فعال، اما دائما در مضیقه پولى بود،منتشر گردید،این اثر پر از توهین آمیزترین احکام در قبال همگى‏ بیگانگان بود،و نیز حملات خشن بسیار روشن علیه مسیحیت و شخص عیسى مسیح‏[علیه السلام‏].»  و حتى در بعضى از فرازهاى آن«علاوه بر یک رشته اتهامات جنسى رکیک علیه عیسى‏ مسیح‏[علیه السلام‏]،مى‏گوید که کیفر او در دوزخ اینست که در حمامى از مدفوع جوشان افکنده شود.» در جاى دیگر«به یهودیان فرمان مى‏دهد که هر نسخه از عهد جدید را که به دست آنان مى‏افتد، بسوزانند و در صورت امکان به طور علنى.»

شاهاک مدعى تداوم این حکم تا حال حاضر است و ذکر مى‏کند: در روز 23 مارس 1980 صدها نسخه از عهد جدید علنا و طى مراسمى در اورشلیم‏ و تحت نظارت عالیه«یادلعاخیم»سوزانده شد؛این سازمان مذهبى از کمک مالى‏ وزیر مذاهب اسرائیل بهره‏مند مى‏گردد. برنارد لویس  پژوهشگر معاصر فرانسوى یهودى در کتاب«سامى‏ها و ضد سامى‏ها»  مى‏نویسد که آیزنمنجر  پژوهشگر زبان‏هاى شرقى در آلمان نیز پس از مطالعه تلمود،در کتاب‏ دو جلدى خود در همین راستا معتقد است که زیر بناى دشمنى با مسیحیت را مى‏توان در همین‏ کتاب یافت. در مقابل تلمود،کتاب مذهبى مسیحیان نیز جایگاهى نه چندان زیربنایى در خلق تفکر ضد یهودى از دیر باز تاکنون داشته است و در این میان عهد جدید از کتاب مقدس حائز اهمیت‏ بیشترى است.

[این کتاب‏]تأثیرى فراوان در ایجاد نفرت از یهودیان در دیگر ملل بر جاى گذاشت‏ چون کتاب مقدس،یکى از پرتیراژترین و موثرترین کتابها در جهان محسوب‏ مى‏شود.در این کتاب مطالب فراوانى درباره مسئولیت یهودیان در به دار آویختن‏ حضرت مسیح‏[علیه السلام‏]و نیز درباره گناهان و خطاها و دورى آنها از تعالیم استوار دینى‏ و عدم توجهشان به پروردگار و احکام و قوانین او آمده است. پاپ‏هاى مسیحى نیز با استناد به همین موارد با صدور احکام و خطابه‏هاى آتشین مواضع‏ ضد یهودى را در جوامع مسیحى،شدیدا تقویت مى‏کردند.از جمله: اینوسنت سوم  (1216-1161) بود که مدت 18 سال‏[...]مقام پاپى داشت‏[...]وى‏ در سال 1215 چهارمین شوراى لاترانرا تحت استیلاى خویش تشکیل داد و قطعنامه‏هایى به تصویب رساند که طى یکى از آنها گفته مى‏شد:یهودیان باید به‏ مرتبه پست بردگان تنزل داده شوند.زیرا به مسیح ایمان نیاورده‏اند.نسبت به‏ میزبانان خود بى‏حرمتند و کودکان مسیحى را در مراسم دینى خود مى‏کشند و از خون ایشان فطیر مى‏سازند.

در زمان کنستانتین در قرن چهارم اولین سیاست ضد یهودى در مقام حکومتى وضع‏ گردید. و فعالیت‏هاى ضد یهودى گسترش وسیعترى یافت و نهایتا منجر به تهاجم به خانه‏ یهودیان شد.و هزاران نسخه تلمود به دست مردم افتاد و در رم،بولونیا،راوانا،فرارا،پادوا،و نیز مانتوا،شعله‏هاى آتش از کتاب‏هاى یهودیان به هوا برخاست. در واقع جایى که مسیحیت بخشى از هویت ملى تاریخى مردمى مى‏شد،یهود ستیزى‏ زمینه رشد داشت.همچون جنوب آمریکا با حضور جنبش‏هاى دست راستى مثل جان پیرچ و کوکلوس کلانها  و یا در بعضى از کشورهاى کاتولیک نشین اروپاى معاصر  همچون«فرانسه که‏ مى‏توان نمونه‏اى از آنرا در بیان ناکه نماینده مجلس فرانسه در سال 1895 دریافت،که مى‏گوید: اگر ضد سامى بودن تنها عبارت از این باشد که عقاید اصولى و پندارهاى حاکم بر دین‏ یهود مورد بحث و انکار قرار گیرد،من با کمال صراحت اعلام مى‏کنم که خود من یک‏ ضد سامى هستم. یهودیت با این تصویر با سابقه از دشمنى صریح با دنیاى مسیحى که حداقل از حیث نفوس‏ برتر از آن است،امکان حضور قوى نخواهد داشت فلذا رهبران و علماى متجدد یهودى،به همراه‏ بعضى از سیاستمداران که اهداف خاصى از یهودیت منحرف از شریعت حضرت موسى علیه السلام را پى جویى مى‏کردند،به تکاپوى جدیدى دست یازیدند تا از آن طریق جونازیباى موجود را به نفع‏ خود تغییر داده و اتهامات مطرح را موهوم و یا با قصد و غرض تلقى و تبلیغ نمایند.

مهمترین اتهام،تبانى و دست داشتن یهود در مصلوب نمودن حضرت عیسى علیه السلام بود که در بسیارى از موارد به عنوان ریشه اصلى ضدیت با یهودیان ارزیابى مى‏شد.و یهودیان به دو طریق‏ در مقام توجیه و تحریف اصل اتهام بر آمدند.
نخست با طرح مباحث تاریخى و اثبات عدم دست داشتن یهودیان در تصلیب حضرت‏ مسیح علیه السلام،اقدامات همه جانبه‏اى را انجام دادند،در حالى که نه ادله قوى داشتند و نه قادر به‏ امحاء اسناد موجود در تلمود بودند.شیرین دخت دقیقیان با اشاره به کتاب«یهودا،خائن یا دوست عیسى»اثر پروفسور کلاسن،«چکیده نظریه‏هاى»کلاسن را این گونه بازگو مى‏کند:

در مورد یهودا اسکاریوتى (با تلفظ عربى اسخریوتى) تاریخ جعلى درست شده است‏ زیرا نام این حوارى عیسى از قضا نام کلى یهودیان را به یاد مى‏آورد و با تخریب این‏ شخصیت از سوى رومیان،دشمنى یهود و مسیحیت اسطوره‏اى شده است.کلاسن‏ بحث واژه شناسانه را کلید راه‏یابى به حقیقت رویدادها در انجیل قرار مى‏دهد.واژه‏ یونانى‏  PARADIDOMI  به معناى تسلیم کردن کلید شهر مغلوب است و تنها امروز خیانت معنا مى‏شود.کلاسن بر آن است که هیچ نمونه‏اى در متون یونانى کلاسیک و نیز یونانى به قلم یوسفوس  و معاصر انجیلها وجود ندارد که در آن این واژه معناى‏ خیانت بدهد.چهل و چهار بار این واژه در مورد یهودا تکرار شده است.در کتاب‏ مقدسى که به دستور شاه جیمز ترجمه شد،این واژه همه جا غیر از چهار بار معادل‏ BETRAYیا خیانت برگردان شده است.به گمان کلاسن این برگردان نادرست،این نظر را که یهودا خائن بود،تقویت کرده است. البته استدلال‏هاى دیگرى نیز براى تطهیر چهره یهود از این اتهام بافته شده که از حوصله‏ این مقال خارج است.

روش دیگر که به همین منظور به کار گرفته شد،بحث و محاجه با علماى مسیحى و فشار بر آنها بود تا آنها با استفاده از موقعیت خود،یهودیان را از این اتهام مبرا جلوه داده حکم تبرئه آنها را صادر کنند و بالاخره هم به این موفقیت نائل آمدند به طورى که: در 1962 پاپ جان بیست و سوم پس از مناظره با پروفسور آبراهام هشل  اعلام کرد که چون به صلیب کشیدن عیسى براى تکمیل نقشه خدا براى نجات بشر لازم بوده‏ است،همه کسانى که از دیدگاه انجیل‏ها در این کار مسئولند،هیچ جنایتى نکرده‏اند و خودشان،هم میهنان و هم مذهبانشان همگى وسیله مشیت الهى بوده‏اند. در سال 1996 در عین ناباورى و علیرغم دست داشتن یهودیان در آن تبانى به اصطلاح‏ مشیت گونه،پاپ اعلام کرد:«یهودیان مسئول قتل حضرت عیسى‏[علیه السلام‏]نبوده‏اند.

مرحوم حمید عنایت،جریان تبرئه و یا کمرنگ کردن نقش یهود در تصلیب حضرت‏ عیسى علیه السلام را به گونه‏اى دیگر بیان مى‏کند: اروپائیانى که از تبهکارى‏هاى هیتلر به شرم آمدند و به فکر چاره جوئى براى‏ پیشگیرى از نظائر آن افتادند،یکى از راههاى پایان دادن به مسلک دشمنى با یهود را تبرئه یهودیان از گناه همدستى در خدا کشى‏DEICIDEدانستند.در نتیجه چنین‏ چاره جوئیهایى بود که در دومین شوراى واتیکان که در نوامبر سال 1964 براى‏ اصلاح روش و بینش کلیساى کاتولیک و تعیین خطمشى آن در جهان امروز برگزار شد.معافیت یهودیان از مسئولیت جمعى در مصلوب کردن عیسى در ضمن‏ اعلامیه‏اى  راجع به رابطه کلیساى کاتولیک با مذاهب غیر مسیحى با 1651 رأى‏ موافق و 142 رأى موافق مشروط و 99 رأى مخالف به تصویب رسید.بیشتر مخالفت‏ها از جانب اعراب مسیحى صورت گرفت.و شدتش چنان بود که انتشار اعلامیه تا اکتبر سال بعد به تعویق افتاد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً