مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ با مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی قصد آگاه سازی و تعجیل در فرج
منجی موعود(عج) دارد.قطعا نظرات،انتقادات و پیشنهادات شما راهگشای ماست.
آخرین نظرات
  • ۲ خرداد ۹۴، ۱۹:۰۷ - █▄█ █ █▀█ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ ) █▄█ █ █▀█
    خیلی زیبا بود
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۶

دلایل اثبات امام زمان(عج)...؟

دلایل اثبات امام زمان(عج)......

 

بسم الله الرحمن الرحیم


عقیده به مهدویت،‌ از امور مسلّم و قطعی تاریخ و کلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به "مهدی موعود" باور دارند. نقطه اصطکاک شیعه و سنی در "مهدویت" تولد حضرت است. اکثر عالِمان اهل سنت بر این باورند که "مهدی موعود" هنوز متولد نشده است، لیکن همه شیعیان امامیه می گویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته اند و در کتاب هایشان متذکر شده اند،‌ مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان. برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند، که در تألیفاتشان ولادت امام مهدی(عج) را متذکر شده اند

.1 به طور کلی همه قبول دارند، که مهدی موعودی خواهد آمد و جهان را از عدل پر می کند. محل بحث در مهدویت خاصه است؛ یعنی آن مهدی موعود، فرزند امام حسن عسکری(ع) که متولد شده است. سخنی در این زمینه: ـ دلایل ولادت و امامت امام مهدی(عج): بعد از بیان مبانی مهدویت خاصه، به اصل بحث بر می گردیم و آن این است که از چه راهی و چگونه می توان وجود امام مهدی(عج) را اثبات نمود؟ همان گونه که بیان شد،‌ مسلمانان جملگی مهدویت عامه را پذیرفته اند. تنها سخن در مهدویت خاصه است. مهدویت خاصه از جمله ‌باورهای شیعه امامیه است و گروهی از عالمان اهل سنت همانند حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی نیز آن را پذیرفته‌اند

.2 مهدویت خاصه یک مشکل دارد و آن این است که به جهت رعایت تقیه،‌ تولد حضرت مهدی(عج) آشکار نشد و حضرت از ولادت مانند موسی بن عمران در خفا و دور از دیدگان عموم زندگی کرد. این امر موجب شد، که بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) شک و حیرت بی سابقه ای بین شیعیان باشد، این وضع به قدری خطرناک بود، که حتی برخی از پیروان امام حسن عسکری(ع) در امامت آن حضرت شک و تردید روا داشتند، چرا که طبق پیشگویی های امامان(ع) می بایست، امام حسن عسکری(ع) پسری می داشت، تا او وارث امامت و هادی امت و مهدی موعود و منتظر گردد. این اولین باری بود، که شیعیان با چنین بحرانی رو به رو شدند، چرا که ستم حاکمان اجازه نمی داد، ولادت امام دوازدهم برای همگان آشکار شود،‌ بلکه به ناچار باید در خفا می ماند، چون خوف از کشته شدن حضرت وجود داشت. از سوی دیگر شناخته نشدن امام دوازدهم، به تزلزل اعتقادی شیعیان منجر می شد. این مشکل با اقدامات، معجزات،‌ کرامت ها و شواهد،‌ در کمترین زمان زدوده شد و تمامی پیروان امام حسن عسکری(ع) ولادت امام مهدی(عج) را پذیرفتند. برای تحقق این امر، پیامبر(ص) و امامان(ع) از پیش برنامه ریزی کردند و با راهکارهای مناسب ارائه شده،‌ تمامی شیعیان به ولادت و امامت امام غایب معتقد شدند. راهکارها بدین شرح است:

  1ـ پیشگویی امامان پیشین: پیامبر اسلام(ص) و هر یک از امامان پیشین درباره امام مهدی(عج) ویژگیهای حضرت، رهنمودهایی به شیعیان داده و از پیش زمینه سازی کرده بودند، که شیعیان بدانند، از امام حسن عسکری(ع) پسری متولد خواهد شد، اما ولادتش به جهت وضع دشوار سیاسی، در خفا صورت می گیرد. امام سجاد(ع) در این باره می فرماید: "القائم منا یخفی علی النّاس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد؛ قائم ما [مهدی موعود] ولادتش بر مردم مخفی است؛ این موجب می شود، که [برخی] بگویند: او هنوز متولد نشده است".3 عبدالله بن عطا نقل می کند، به امام باقر(ع) عرض کردم: شیعیان شما در عراق بسیارند، تا کنون سابقه نداشته، که فردی از شما اهل البیت این اندازه پیرو داشته باشد‌، خوب است، که شما دست به شمشیر ببری و قیام کنی. حضرت فرمود: "انظروا من تحفی علی النّاس ولادته فهو صاحبکم؛ آن مهدی موعود و قائم منتظر من نیستم. بنگرید آن کسی که ولادتش بر مردم مخفی است. او صاحب الأمر و مهدی موعود است".4 امام صادق(ع) نیز می فرماید: "صاحب هذا الامر تخفی ولادته عن هذا الخلق؛ ولادت مهدی بر مردم پوشیده است".5 ایوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه می دارد، امیدوارم که صاحب الامر و مهدی موعود شما باشید. حضرت در پاسخ می‌فرماید: "نه آن مهدی موعود من نیستم؛ او یکی از فرزندان من است، که ولادتش مخفی است".6 عبدالعظیم حسنی نیز می گوید: به امام جواد(ع) عرض کردم، امیدوارم که آن مهدی موعودی که جهان را پر از عدل و داد می کند، شما باشید. حضرت فرمود: "همه ما قائم به امر خدا هستیم و همه ‌ما هادی و راهنمای دین خدا هستیم، لیکن آن قائم و مهدی موعودی که جهان را پر از عدل خواهد کرد، ولادتش مخفی است. وجودش از مردم غایب است. او همنام و هم کنیه رسول خدا(ص) است".7 2ـ بشارت امام حسن عسکری(ع): امام عسکری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود،‌ از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود.8 احمد بن اسحاق می‌گوید: از امام ابو محمد حسن عسکری(ع) شنیدم، که فرمود: "حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد، تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری می‌کند و سپس ظاهر می‌شود و جهان را از عدل و داد پر می‌کند".9 همچنین آن حضرت پس از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه کرد. محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم: "حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255ق در هنگامه طلوع فجر متولد شد".10  احمد بن حسن بن اسحاق قمی نیز می گوید: وقتی که امام مهدی(عج) متولد شد، نامه‌ای از امام عسکری(ع) به من رسید، که حضرت مرقوم فرموده بود: "فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد".11 ابراهیم بن ادریس هم در این باره چنین می‌گوید: امام ابو محمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران".12 3ـ نشان دادن فرزند به خواص: امام عسکری(ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود، که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد. احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری(ع) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: "ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا(ص) است و همان کسی است، که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.13 معاویه بن حکیم،‌ محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری می‌گویند: ما یک گروه چهل نفره در خانه‌ امام حسن عسکری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی(عج) را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است".14 علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب نیز در این باره می‌گویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسکری(ع) تجمع نمودیم. و از حضرت درباره‌ جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: بعد از من این امام شما است.15 عمر اهوازی می‌گوید: امام حسن عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است".16 ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله(ص)، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: "این کودک من است. این جانشین من است".17 یعقوب بن منفوس نیز در روایتی نقل می کند: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن، کنار زدم، در این هنگام کودک پنج ساله ای را دیدم، که به سوی ما می آید. آمد و روی زانوی حضرت عسکری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است".18 4ـ تبیین خواص: بعد از زمینه سازی ها و بشارت های امام عسکری(ع)، نیز نشان دادن فرزندش، مهدی، اینک نوبت خواص است، که اقدام نمایند و وجود امام مهدی(عج) را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند، تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند.افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری،‌ معاویه بن حکیم، محمد بن معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی،‌ ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف‌‌خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند. حکیمه خاتون داستان تولد امام زمان(ع) را که با چشم خود دیده، این چنین نقل می کند: امام حسن عسکری(ع) کسی را دنبال من فرستاد، که امشب (شب نیمة شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار می‌کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت می‌کند، که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار‌، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم، تا از طلوع فجر با خبر شوم. دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سؤال به ذهنم خطور کرد، که چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسکری(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مکن که موعد نزدیک است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان است، که در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام کن. در این هنگام پردة نوری میان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم که آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذکر خدا مشغول است. در این هنگام امام حسن عسکری(ع) صدا زد: عمه! فرزندم را نزد من بیاور. نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل کودک دست کشید و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: فرزندم، سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری کرد و سپس به امام علی(ع) و دیگر امامان(ع) به ترتیب درود فرستاد، تا رسید، به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسکری(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام کند و بعد نزد من بیاورد. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بیا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بیاور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتین و سلام بر امامان را بر زبان جاری کرد. سپس این آیه را تلاوت نمود: "و نرید أن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین". حکیمه خاتون می‌گوید: بعد از این روزی خدمت رسیدم. پرده را کنار زدم و امام مهدی را ندیدم، گفتم: فدایت شوم،‌امام مهدی چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسی(ع) در خفا نگهداری می‌شود.19 5 ـ کرامت ها و شواهد زنده: بعد از شهادت امام عسکری(ع)، امام مهدی(عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق (معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام کرد. در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهمترین وظایفش این بود، که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وکیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند. کرامتها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان عرض می‌شد. تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند. سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پسرش امام حسن عسکری(ع) دیده و از وی اخبار واحکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت، که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، جواب مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند".20 در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم: 1ـ سعد بن عبدالله اشعری قمی در روایتی می‌گوید: ""حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و "ابوصدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند، که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست، که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم. بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت کرد، که این اموال را نگه دارد، تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیه مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) نیز به وکالت خاصة عثمان بن سعید عمری مطمئن شد".21

2ـ روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار، که چنین می‌گوید: پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد. چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید، که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست.22 محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد.

  3ـ روایت احمد دینوری سراج: می‌گوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری(ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری(ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند. شیعیان آنجا سیزده هزار دینار سهم امام، به من دادند، که به سامرا ببرم و به جانشین حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشین حضرت حتی برای خودم روشن نیست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی. هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده. سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم. در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحیة مقدسه" برسانم. در بغداد در پی نایب حضرت می گشتم. به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند. یکی باقطانی است. رفتم نزدش و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت، که مرا قانع کند. سپس رفتم، نزد دومی به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نیافتم. رفتم نزد سومی، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری(ع) تحویل دهم. در حیرتم و نمی دانم چه کنم. او گفت: برو در سامرا به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری(ع)) در آن جا وکیل امام را خواهی یافت. به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بیرون می آید. لحظه ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیه جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم. ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت وی یافتم، اموال را به او تسلیم کنم. در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی می‌شود. بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه ای به من داد، که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول در آن است،‌ و تمامی جزئیات را بیان داشت. از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است. از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و ... با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است. حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم.23

  4ـ روایت محمد بن علی اسود، که چنین نقل می‌کند: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیة مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچة پیرزن را نیز به وی تسلیم کن...24

  5ـ روایت اسحاق بن یعقوب، او نیز چنین می‌گوید: از عثمان بن سعید شنیدم، که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:‌ حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد، که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد. آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده، را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.25 6ـ روایت محمد بن علی بن شازان، که ‌می‌گوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه‌ مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود.26 با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند. شک و حیرت شیعیان در امر امامت که ناشی از خفای ولادت و غیبت امام مهدی (عج) بود،‌ با تلاش های خالصانه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، در چند سالة آغازین دورة‌ غیبت صغری کاملاً برطرف شد. شیعیان با بهره مندی از کرامت ها و علوم غیبیه حضرت مهدی(عج) به دو نکته پی بردند: یکی این که دانستند مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر(ص) و علی(ع) به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری(ع) به فرزندش امام مهدی(عج) منتقل شده است و در این دورة غیبت صغری، حضرت مهدی(عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می کند. دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان(ع) فعالیت می کرد، اینک در دورة غیبت صغری نیز فعال است و "عثمان بن سعید عمری" از ناحیة مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده دار است. بنابراین شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند. بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد، شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند.27 سپس در دورة نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهدة کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند.28 بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دورة غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب می‌شود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر می‌کند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی می‌گوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است.29 این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(ع).

منبع:javab.ir

پی نوشت:

      1. علی الیزدی الحائری،‏ إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، بیروت، موسسة الاعلمی‏، چ اول، 1422ق، ج 1، ص 321 تا 340؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق(ع)، چ شانزدهم، 1383ش، ص 667. (نرم افزار سیره معصومان) 2. ر. ک: سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ‏ینابیع المودة لذو القربی، قم، اسوه، چ دوم، 1422ق،‏ج1، ص 440. (نرم افزار سیره معصومان) 3. آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی أحوال الإمام الثانی عشر، قم، دفتر مؤلف، چ اول، 1422ق، ص335. 4. همان. 5. همان. 6. همان. 7. همان، ص 353 - 354. 8. همان، ص 398 و 399. 9. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج 51، ص 161. (نرم افزار سیره معصومان) 10. منتخب الاثر، پیشین، ص 397. 11. شیخ حر عاملی‏، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، بیروت، اعلمی، چ اول، 1425ق، ج 6، ص 436(نرم افزار سیره معصومان)؛ دادگستر جهان،‌ پیشین، ص 103. 12. بحارالانوار، پیشین، ج 52، ص 22. 13. همان، ج 52، ص 23 و 24. 14. ینابیع الموده، پیشین، ص 460؛ بحارالانوار، پیشین، ج 52، ص 26. 15. اثبات الهداه، پیشین، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،‌ پیشین، ص 107. 16. ینابیع الموده، پیشین، ص 461. 17. دادگستر جهان،‌پیشین، ص 107. 18. بحارالانوار، پیشین، ج 52،‌ص 25. 19. ینابیع الموده، پیشین، ص 449 و 450. 20. سید ابن طاوس‏، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف‏، قم، خیام، چ اول، 1400ق، ج 1، ص 183 ـ 184. 21. کلینی، الکافی، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1362ش، ج 1، ص 517 - 518، ح 4. 22. همان، ص 518، ح 5. 23. بحارالانوار، پیشین، ج 51، ‌ص 300 - 302. 24. همان، ص 335. 25. همان، ص 326. 26. کلینی، پیشین، ج 1، ص 523 و 524. 27. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336. 28. ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)، جاسم محمد حسین، مترجم سید محمدتقی آیت‏اللهی‏، تهران، امیرکبیر، چ سوم، 1385ش،‏ص 197. 29. بحارالانوار، پیشین، ج 51، ص 361.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً