مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ با مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی قصد آگاه سازی و تعجیل در فرج
منجی موعود(عج) دارد.قطعا نظرات،انتقادات و پیشنهادات شما راهگشای ماست.
آخرین نظرات
  • ۲ خرداد ۹۴، ۱۹:۰۷ - █▄█ █ █▀█ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ ) █▄█ █ █▀█
    خیلی زیبا بود


در این مقاله هم که از کتاب زرتشت چهره ای پر از ابهام حجت الاسلام و المسلمین صفدری گرفته شده به بررسی زرتشتیت می پردازد:

اسلام نبوی(نه افراطی و تفریطی)همیشه جاودانه خواهد ماند....

 

 


 

     خداوند انسان را آفرید و برنامه ای برایش تنظیم نمود تا با عمل بدان برنامه، راه سعادت را در پیش گیرد. برنامه «دین» نام داشت و آموزگارانش «پیامبر» نامیده شدند. در طول تاریخ زندگانی انسانها، پیامبران زیادی از طرف خدا برانگیخته شدند و مردم را به سوی خدا دعوت نمودند.

     یکی از کسانی که می گویند از طرف خدا برانگیخته شد و هدایت مردم زمان خویش را به عهده گرفت «زرتـشـت» است. زرتشت چهره ای نام آشنا در تاریخ ادیان و تاریخ ایران باستان محسوب می گردد. برخی به او لقب «پیامبر ایرانی»1 داده اند؛ اما حقیقتا زرتشت که بوده و رسالت خویش را چه می دانسته، سوالی است که اگر پیرامونش تحقیق و پژوهشی صورت گیرد، ابهامات زیادی در بر خواهد داشت. زرتشت در دنیای امروز با نام پیامبری شناخته می شود که پیروانش درباره او سخنان بلندی می گویند. اما سوال اینجاست که این پیامبر، در کجا و چه زمانی متولد شده؟ گفتار و کردارش چه بوده؟ خدایی که او پیام آورش بوده که بوده؟ آیا او مانند سایر انبیا کتابی هم داشته؟ و اگر کتابی داشته اثری از آن برجای مانده؟ و...

     در مقام ادعا سخن بسیار است، مهم این است که در ورطه ی اثبات بتوان ادعا ها را ثابت نمود.

     در دنیای امروز زرتشت پیروانی دارد که بیشتر در هندوستان و ایران به سر می برند. هنگامی که به آمارهای دینی بپردازیم، جمعیت پیروان او را بیش از بیست و چند میلیون نفر نمی یابیم. با این که پیروان زرتشت در عصر ما اندک اند، اما گاه غیر زرتشتیانی دیده می شوند که بر اثر القائات پیروان زرتشت میل به زرتشتی گری می یابند. با این حساب جای دارد که درنگی هرچند کوتاه پیرامون زرتشت انجام گیرد تا مشخص شود آیا عقل می تواند حکم کند برای سعادت و پیروی از بهترین آیین تمایل به آیین زرتشت درست است یا خیر ! . . .

 

زمان زندگانی زرتشت :

یکی از نخستین سوالاتی که پیرامون چهره های شناخته شده پرسیده می شود این است که ایشان در چه دوره ای زندگی می کرده اند. درباره ی زمان تولد و یا بعثت و یا حتی زندگانی زرتشت هیچ اتفاقی بین مورخین و زرتشت باوران و زرتشت پژوهان وجود ندارد. اختلاف بین این زمان چند سال و چند دهه نیست و نمی توان بین اقوال گوناگون جمع نمود. برای توجه به این نکته و اینکه برای به دست آوردن زمان و دوران حیات زرتشت، تاریخ هیچگونه راهنمایی نمی کند، تنها چند قول از اقوال موجود را می آوریم:

  • "کیخسرو شاهرخ" نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی و از متفکرین معاصر زرتشتی به کشفیاتی در مصر و نینوا و بابل اشاره می کند و دوران زرتشت را بیش از هفت الی هشت هزار سال پیش می خواند.2
  • "پلینی" یا "پلینیوس" (plinius) که از مورخین یونانی بوده، زرتشت را چند هزار سال قبل از موسی علیه السلام دانسته است.3
  • "ارسطو" تاریخ تعلیمات زرتشت را 9600 سال قبل از مسیح نوشته است.4
  • "اودوکسوس کنیدوسی" که هم زمان با افلاطون بوده، زمان ظهور زرتشت را ۶۰۰۰ سال قبل از افلاطون می داند.5
  • بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، زمان زرتشت را سده پنجم تا ششم پیش از میلاد در نظر گرفته اند.6
  • قدیمی ترین نسخه ای که از زرتشت سخن گفته نوشته ای از "خانتوس" (xantus) لیدیایی، معاصر اردشیر اول هخامنشی، که می نویسد زرتشت 600سال پیش از فتح یونان به دست خشایارشا، می زیسته است. البته در بقیه نسخه های کتاب خانتوس عدد 6000 ثبت شده است. برخی از محققین همان 600سال را پذیرفته اند و آن را معادل سال 1080پیش از میلاد می دانند.7
  • "کلمان هوار" شرق شناس فرانسوی، زمان زرتشت را در میان قرن ششم یا هفتم پیش از میلاد دانسته است.8
  • "ریچارد ن.فرای" در کتاب "میراث باستانی ایران" می نویسد: «پس اگر کسی خواهان به دست آوردن تاریخ قطعی مبتنی بر فرضیات منطقی و روایات اخیر زرتشتی برای زادن و مرگ زرتشت باشد551 تا 628 قبل از میلاد بهترین فرضیه ای است که در دسترس ماست9
  • در میان نویسندگان قدیم برخی زرتشت را معاصر "فیثاغورس" دانسته اند. ظاهرا تولد او در سال 583 پیش از مسیح در جزیره ساموس (Samos) بوده و در پایان همین قرن در گذشته است.10
  • پبه گفته "ابراهیم پورداود" در کتاب «یسنا؛ بخشی از اوستا»، در سنت زرتشتیان زمان زرتشت در سنوات 583-660 پیش از مسیح دانسته شده است. این سنت در کتب پهلوی با اندک تفاوت از همدیگر محفوظ مانده است. در «ارداویراف نامه» بعثت زرتشت ۳۰۰ سال پیش از حمله اسکندر ذکر می شود و بنابراین، چون اسکندر ۳۳۰ پیش از میلاد به ایران حمله کرده، تاریخ تولد زرتشت در حدود ۶۶۰ پیش از میلاد خواهد شد.11
  • جامعه ی زرتشتیان ایران زادروز زرتشت را روز خرداد از ماه فروردین برابر با ۶ فروردین و در سال ۱۷۶۸ پیش از میلاد و تاریخ درگذشت او را ۵ دی ۱۶۹۱ پیش از میلاد تعیین کرده است.12 این باور به تازگی متدوال شده و زرتشتیان هند آن را به رسمیت نمی شناسند.13
  • امروزه بیشتر محققین برآنند که زرتشت بین ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد می زیسته است.14


محل ظهور و فعالیت زرتشت :

     درباره محل تولد و محل بعثت و مکان رشد و نمو و مرگ زرتشت هم مانند زمان حیاتش، هیچ قول دقیقی وجود ندارد و اختلافات آنقدر است که نمی توان بر یک نقطه از این کره خاکی دست گذاشت و آنجا را زادگاه و یا مزار زرتشت معرفی کرد. با آنکه تا کنون در این باره تحقیقات گسترده ای صورت گرفته و مقالات و کتابهای بسیاری نگاشته شده، اما راه به جایی برده نشده است.

     در قسمت هایی از «یشت ها» در «اوستا» محل فعالیت دینی زرتشت «ایرانویج» ذکر شده است.15 در متون زبان پهلوی و به دنبال آن در کتابهای عربی و فارسی، ایرانویج را با آذربایجان یکی شمرده اند. عده ای انتساب زرتشت به آذربایجان را به دلایلی مردود می دانند که مهمترین آنها دلایل زبانی است. زبان اوستایی یعنی زبان کتاب اوستا زبانی است متعلق به شرق ایران و در این کتاب هیچ نشانی از واژه هایی که اصل مادی یا فارسی باستان داشته باشد، دیده نمی شود. برخی دیگر از زرتشت پژوهان ایرانویج را خوارزم به شمار آورده و زادگاه زرتشت را آنجا دانسته اند. با این تفصیلات درباره خاستگاه زرتشت می توان به صورت کلی چنین تقسیم نمود:

  • خاستگاه زرتشت در مشرق فلات ایران بوده است.
  • خاستگاه زرتشت در غرب ایران بوده است.
  • زرتشت در مغرب ایران ولادت یافته و برای نشر آیین خویش به مشرق ایران رفته است.

 

     در کنار این تقسیم بندی و تمام آنچه که در متون کهن یافت می شود، هر کس به فراخور حال خود و حدس و گمان خویش، شهری و دیاری را به زرتشت منسوب نموده است:

·         ری : بنا به برخی روایات سنتی، ری محل ولادت زرتشت است. ری همان است که در کتیبه بیستون داریوش از آن به عنوان «رگا» شهری از ماد نام برده است. اوستا (یسنا ۱۹ فقره ۱8) آن را «رغه زرتشت» می خواند.16 برخی از کتابهای پهلوی برای آنکه میان دو سنت زادگاه زرتشت یعنی آذربایجان و ری سازش دهند، پدر او را از آذربایجان و مادرش را از ری ذکر کرده اند.17

 

·         سیستان : بعضاً به سبب مراسمی مذهبی که در ستایش «آناهیتا» ایزدبانوی آب می شود، خاستگاه زرتشت را در سیستان ذکر کرده اند. زامیادیشت (یا یشت نوزدهم) با سیستان ارتباط بسیاری دارد. ذکر قهرمانی های گرشاسب به تفصیل، بر شمردن رودها و دریاچه ها و کوه های این ناحیه و ظهور "سوشیانس" از آنجا سبب تقویت این نظر است.18

 

·         بلخ : برخی از خاورشناسان غربی مانند «انکتیل دوپرون» بلخ را زادگاه زرتشت دانسته اند.19 در «وندیداد» (در فَرگَرد اول) به روشنی دیده می شود که ایرانویج می بایست در مشرق فلات ایران واقع بوده باشد، در مجاورت سرزمین های سُغد، مَرو ، بلخ و... که بلافاصله بعد از آن آمده اند. همچنین هند شناسانی مانند «مایکل ویتزل» سرزمین اصلی وی را کوهستان های سرد افغانستان مرکزی دانسته اند.20

 

·         تخت سلیمان : برخی از تاریخ نگاران مانند ابن خردادبه، بلاذری، ابن فقیه، مسعودی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی و ابوالفدا و حمزه اصفهانی، شهر «شیز» یا «تخت سلیمان» امروزی (واقع در آذربایجان غربی) را زادگاه زرتشت دانسته اند و به این مناسبت شرحی از آتشکده آذرگشسب در شیز و مقام تقدس آن ضبط کرده اند.21 «جوزف گئر»(Joseph Gaer) از ادیان پژوهان معاصر غربی نیز این قول را می پذیرد.22

 

·         فلسطین : طبری و برخی از همفکرانش (ابن اثیر و میر خواند) زرتشت را اصالتا فلسطینی نوشته و از آنجا به آذربایجان مهاجرت می دهند.23

در همین مورد می نویسند: او اهل فلسطین بود، به سبب دروغ و خیانتی که از او ظاهر شده بود او را اخراج کردند و او مبروص (مبتلا به پیسی) نیز بود. عاقبت به آذربایجان آمد و دین مجوس احداث کرد.24

 

·         خوارزم : از مدتها پیش دانشمندان ایرانشناس، ایرانویج را همان خوارزم به شمار آورده اند و زادگاه زرتشت را آنجا دانسته اند. نخستین کسی که این نظریه را مطرح کرد «مارکوارت» بود. او دو دلیل برای اثبات نظریهٔ خود ارائه کرد: یکی اینکه «موسی خورنی» نویسندهٔ ارمنی قرن پنجم از ناحیه تور در خوارزم نام می برد که به نظر مارکوارت با کلمه "تویریه" (تورانی) اوستایی یکی است و دیگر اینکه توصیفی که از ایرانویج در منابع پهلوی شده است با توصیف نویسندگان دوران اسلامی از خوارزم هماهنگ است. پس از مارکوارت نویسندگان دیگر مانند «هنینگ»، «بیلی» و «بنونیست» در تأئید این نظریه مطالب دیگری عرضه داشتند.25

 

·         مزدوران در خراسان : نظریهٔ دیگری که اخیراً مطرح شده از آن «هومباخ» است. وی مزدوران در حدود ۱۰۰ کیلومتری شرق مشهد و در نیمه راه سرخس را ایرانویج می داند و نام مزدوران را مشتق از «مزدا» می پندارد و می نویسد که مزدوران بر گردنه ای قرار دارد که دره کشف رود را از دشت ترکمنستان جدا می سازد و از این رو، مرز سنتی میان ایران و توران را تشکیل می دهد.26

 

·         هجرت از غرب به شرق ایران : «پورداود» نوشته است: «زرتشت از مشرق ایران نیست بلکه به خاطر پیش نرفتن رسالتش در وطن خود و شاید هم به واسطه آزار و صدمه، از آذربایجان به طرف مشرق ایران پناه برده است27

 

     همه این نقل قول های گوناگون، جدای از گفته های متون مقدس زرتشتیان است. در متون مقدس آنها هم قول های گوناگونی وجود دارد که تنها به برخی از گفته های «اوستا» اشاره می شود:

·         در «گات ها»، اشارهای به محل زیست زرتشت نشده است.

 

·         در یشت های کهن که احتمالاً از یک تا چند قرن پس از گات ها نوشته شده است، چند جا از آریاویچ به عنوان محلی که زرتشت به فعالیت مذهبی می پردازد، نام برده شده است:

 

  • در یشت ۵ (آبان یشت) در بند ۱۰۴ «او را بستود زرتشت پاک در آریاویچ در کنار رود دائیتیا با هوم آمیخته به شیر با برسم با زبان خرد با پندار و گفتار و کردار نیک با زَور و با کلام بلیغ»28
  • در یشت ۹ (گوشیشت) یا (درواسپیشت) ۲۵، عیناً مشابه بند ۱۰۴ آبان یشت است، اما در انتهای آن «از او کامیابی را درخواست.» نیز آمده است.29
  • در یشت ۱۷ (اردیشت) بند ۴۵، آمده است «او را بستود زرتشت پاک در ایرانویج (در کنار رود) دائیتیا نیک30

 

·         در یشت ۱۹ یا زامیادیشت بند ۹۲، نام کیانسیه به نحوی ذکر می شود که در تطبیق آن با دریاچه هامون کنونی تردیدی نمی ماند.31

 

·         وندیداد، فَرگَرد اول (بند ۳) ایرانویج آمده است: «نخستین سرزمین و کشور نیکی که من، اهورامزدا، آفریدم ایرانویج بود بر کرانهٔ ونگوهی دایتیا.» ایرانویج در فَرگَرد اول کشوری سرد توصیف شده است «آنجا ده ماه زمستانست و دو ماه تابستان و در این دو ماه نیز آب و زمین و گیاه همه سردند.» پس از ایرانویج، بلافاصله سرزمینهای سُغد، مَرو و بلخ آمده اند که دلالت بر آن دارد که ایرانویج می بایست در مشرق فلات ایران (در افغانستان یا آسیای میانه) واقع بوده باشد.

 

خدای زرتشت ؛ توحید یا دوانگاری :

     یکی از مهمترین مباحث در هر دینی، مسئله خداشناسی و خالق باوری است. نقطه مشترک همه ادیان همین مسئله است. در عقاید زرتشت هم خدا جایگاه خاص خود را دارد. اینکه آیا زرتشت به خدا اعتقاد داشته و نوع نگاه و عقیده اش در این زمینه چگونه بوده، صاحب نظران را به اختلاف انداخته است. در مطالعه و بررسی کتاب ها و پژوهش های موجود، سه نوع عقیده به خدا یافت می شود:

  • تعدد خدایان یا پولیتئیسم (polytheisme)
  • دو خدایی ("ثنویت" یا "دوانگاری") یا دوئالیسم (Dualisme)
  • یگانه پرستی یا مونوتوییسم (Monotheisme)

 

     آنچه در اذهان معروف است و مورخان و شرق شناسانی هم بدان باور دارند اینکه دین زرتشت یک سیستم دوگانه پرستی دارد. یعنی اشیاء در این آیین به دو بخش تقسیم می گردند: نوع خوب و نوع بد. تمام خوب ها یک ریشه و یک مبداء دارند به نام «اهورامزدا» یا «سپند مینو». «انگره مینو» یا «اهریمن» هم ریشه و مبداء تمام بد هاست؛ هرچه تیرگی و سیاهی و زشتی و پلیدی در جهان دیده می شود زاده و آفریده اوست.

     خالق در این نوع اندیشه دوتاست، یکی اهورامزدا و دیگری اهریمن. دنیا بر مدار دو خالق و دو آفریننده می چرخد. دو مبداء وجود دارد که با هم در تضاد و تباین اند.

     برخی از دانشمندان و محققین در مباحث ادیان این نظریه را می پذیرند که زرتشت ثنوی مذهب و دوخدا انگار بوده است. نویسنده کهن ترین متن عمومی به زبان فارسی در تاریخ ادیان می نویسد:

     مذهب ثنوی: ایشان همان گویند که زرتشت گفته است که صانع دو است: یکی نور که صانع خیر است و یکی ظلمت که صانع شر است و هرچه در عالم هست از راحت و روشنایی و طاعت به صانع خیر باز گردد و هرچه از شر و فتنه و بیماری و تاریکی است به صانع شر، لیکن هر دو صانع را قدیم گویند.32

     برخی از شرق پژوهان غربی هم دوانگاری زرتشت را می پذیرند. «جوزف گئر» می نویسد:

     پس از آنکه زرتشت به دربار گشتاسب در بلخ رفت و میان او و دانایان دربار گشتاسب بحث و گفتگو شد، از او پرسیدند این آفریدگار بزرگ کیست؟ جواب داد: اهورامزدا پروردگار دانا و فرمانروای بزرگ جهان. گفتند: تو بر آنی که او همه چیزهای جهان را آفریده؟ پاسخ داد: او هرچیز را که نیکوست آفریده، زیرا اهورامزدا جز نیکویی به کاری توانا نیست. پرسیدند: پس زشتی ها و پلیدی ها ساخته کیست؟ پاسخ داد: زشتی ها و پلیدی ها را "انگره مینو" یعنی "اهریمن" بدین جهان آورده است. سوال شد: پس بدین گونه در جهان دو خدا وجود دارد؟ زرتشت گفت: آری در جهان دو آفریدگار هست.33

     در «تاریخ ملل شرق و یونان» نیز آمده است:

     اساس ایرانیان قدیم بر این بوده که در عالم خوبی و بدی مدام در جنگ اند. اهورامزدا یا "هرمز" منشا خیر است و هر چیز خوب در دنیا و مفید را مانند نور و آتش و آب ، خرمن و میوه و حیوانات اهلی او آفریده... منشا بدی و عفریت شر، اهریمن می باشد تمام عیوب و بلایا از اوست.34

     در میان کسانی که گفته اند زرتشت اعتقادی ثنوی و دوانگاری داشته نام های زیادی به چشم می خورد. چهره هایی مانند: "دکتر هوک" (Dr.Haug) ایرانشناس معروف35، پروفسور "هنینگ" (R.Henning) زرتشت پژوه36، "گیرشمن" ایرانشناس معروف در کتاب"ایران از آغاز تا اسلام"37 و...

     «گیرشمن» می نویسد:

     آئین زرتشتی مبنی بر توحید نبود ولی در عهد ساسانی بر اثر نفوذ ادیان بزرگ وحدت را پذیرفت.38

     در مقابل این قول که زرتشت را دوانگار می داند، عده ای هم هستند که او را موحد و دین و آیینش را توحیدی قلمداد می کنند. برخی تعبیر به یکتا پرستی ناقص می کنند و عده ای دوانگاری موجود را حاصل تحریفات در طول قرون متمادی برمی شمرند.

     «کریستن سن» ادعا می کند که دین زرتشت یکتا پرستی ناقص است.39 «دومزیل» ایرانشناس معروف تحت عنوان «رفورم زرتشت» می نویسد:

     براستی که افکار و تعالیم زرتشت بسیار پیشرو و شجاعانه بوده است، ولی پس از درگذشت وی آنچه امروز به عنوان آیین زرتشتی نامیده می شود به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگر گرفتار آمده، ساده تر بگویم تعالیم استاد تحت تاثیر سنن جاری و احتیاجات زندگی و تمایلات زرتشتیان تغییر صورت داد و نوعی شرک جای توحید را گرفت و ملائکه مقربین با خدای بزرگ کوس همطرازی زدند.40

     در کنار همه ی این نظریات، برخی از پژوهگران ایرانی ادعای توحید کامل در دین زرتشت و مکتب او را دارند و آنچه که امروز در اذهان جای گرفته و زرتشت و زرتشتیان را ثنوی و دوانگار می پندارد را حاصل تهمت های ناروا و کج فهمی می دانند. «ابراهیم پورداود»41 و حلقه شاگردانش جزو این دسته اند. حتی «محمد معین» در پایان نامه دوره ی دکترایش در رشته ادبیات فارسی تمام قد ارادتش را به زرتشت ثابت نمود و پایان نامه ای تحت عنوان «مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی» به دانشکده ادبیات تقدیم کرد. وی در بخشی از پایان نامه اش درباره توحید و ثنویت زرتشت بحث کرده و با اشاره به اشعاری از شاهنامه فردوسی تلاش کرده توحید زرتشتی را به اثبات برساند.42

     «دکتر موسی جوان» در «تاریخ اجتماعی ایران باستان» در پاسخ به کسانی که زرتشت را موحد می دانند می نویسد:

     کسانی که زرتشت را موحد می پندارند وقتی پرسش شود که ستاره در دین وی چگونه در جنگ با دیو و اهریمن نامرئی صف آرائی کرده و به نبرد و پیکار پرداخته اند پاسخ می دهند که این داستانها در اوستا از افسانه های دینی و تعبیرات مجازی از حوادث عالم است. چنین پاسخی بی منطق و بی پایه است و زرتشت در همه جا با دروغ مبارزه کرده و از حقیقت و راستی جانبداری نموده و ممکن نیست در دین خود داستانهای موهوم و خلاف حقیقت را در سیمای حق و حقیقت جلوه داده باشد بلکه وی در همه ی این داستانها به عقیده خود حقیقت گویی کرده ولو بعدا کشف شده که مانند دیگر متفکران زمان خود به اشتباه رفته است.43

     برخی از محققان سبب همه این تلاش ها برای اثبات توحید در آیین و مکتب زرتشت را نارسایی فکری زرتشتیان در برابر اسلام دانسته اند و این توجیهات را برای مقابله با مسلمین برشمرده اند. مشکل دوانگاری در میان زرتشتیان همانند مشکل تثلیث در مسیحیت است که قرن هاست تمام تلاششان بر توجیه عقلی تثلیث است و هنوز از پس آن بر نیامده اند؛ چرا که عقل چیزی جز توحید را نمی پذیرد.

     گروه سومی هم هستند که بر اثر پژوهش و تحقیقی که انجام داده اند نه دوانگاری و نه توحید زرتشتی را می پذیرند. این گروه قائل اند که زرتشت نه یکتا پرست بوده و نه ثنوی مذهب، بلکه مانند همه اقوام و ملل زمان خود خدایان متعددی را می پرستیده و این خدایان را از ستاره ها و آسمان انتخاب کرده است.44

     اکنون این سوال ممکن است پیش آید که با وجود این همه اختلاف نظر درباره خداشناسی در آیین زرتشت، متون مقدس زرتشتی و کتاب اوستا چه می گوید؟

     این سوال خود جواب مفصلی را می طلبد. اما مشکل اینجاست که زرتشتیان کتاب منسجمی ندارند تا بتوان به آن رجوع کرد. در این باره در ادامه توضیح می دهیم که چرا و چگونه کتاب مقدس زرتشتیان منسجم نیست. در جواب به همین جملات «دکتر هارلز» (Dr.Harlez) ادیان پژوه فرانسوی اکتفا می کنیم:

     ... در اوستا عقیده بر تعدد خدایان مبنی بر طبیعت پرستی یا «ناتورالیسم» (Naturalisme) و سپس ثنویت و دوگانه پرستی و بالاخره وحدت و یکتاپرستی همه جا جلوه گر است. این اختلاف در عقاید زرتشت در هریک از جزوات اوستا بلکه هر فصلی از فصول آن دیده می شود. وحدت پرستی وقتی جلوه بیشتر دارد که از خدایان به عبارت «مزداآفرید» یا «مزداداتا» (mazda-dhata) تعبیر می شود و این وحدت پرستی در کتاب "گاتها" عمومیت دارد. اما کتاب "وندیداد" از دوگانه پرستی و ثنوی بودن زرتشت و فصول "یسنا" از طبیعت پرستی وی حکایت می کند. پرستش خدایان متعدد در "یشتها" بیشتر جلوه گر شده است.



safdari.org

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً