مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ با مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی قصد آگاه سازی و تعجیل در فرج
منجی موعود(عج) دارد.قطعا نظرات،انتقادات و پیشنهادات شما راهگشای ماست.
آخرین نظرات
  • ۲ خرداد ۹۴، ۱۹:۰۷ - █▄█ █ █▀█ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ ) █▄█ █ █▀█
    خیلی زیبا بود

آیا اندیشه مکتب ایرانی که اخیرا مطرح شده و به آن دامن زده می‌شود، مبنای درستی دارد؟‌ آیا این همه تاکید بر ایرانی بودن یک‌نوع ملت‌پرستی نیست؟‌ ایرانی بودن مهم‌تر است یا اسلامی بودن؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکى از مسائلى که در قرن حاضر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است، مسئله ملیت است . در این روزها بسیارى از ملل عالم از جمله مسلمانان ایرانى و غیر ایرانى به این مسئله توجه خاصى پیدا کرده اند و حتى برخى از آنان بقدرى در این مسئله غرق شده اند که حد و حسابى براى آن نمى توان قائل شد .

حقیقت این است که مسئله ملیت پرستى در عصر حاضر براى جهان اسلام مشکل بزرگى بوجود آورده است . گذشته از اینکه فکر ملیت پرستى بر خلاف اصول تعلیماتى اسلامى است، زیرا از نظر اسلام همه عناصرها على السوا هستند، این فکر مانع بزرگى است براى وحدت مسلمانان .

چنانکه مى دانیم جامعه اسلامى از ملل مختلفى تشکیل شده است، و در گذشته اسلام از ملل مختلف و گوناگون، یک واحد به وجود آورد به نام جامعه اسلامى، این واحد اکنون نیز واقعا وجود دارد . یعنى واقعا در حال حاضر یک واحد بزرگ هفتصد میلیونى وجود دارد که فکر واحد و آرمان واحد و احساسات واحد دارد و همبستگى نیرومندى میان آنان حکمفرماست . هر اندازه جدایى میان آنهاست مربوط به خود آنان نیست، مربوط به حکومتها و دولتها و سیاستهاست ،‌ و در قرون جدید قدرتهاى اروپایى و آمریکایى عامل اساسى این جدایى هستند با همه اینها هیچیک از این عاملها نتوانسته است اساس این وحدت را که در روح مردم قرار دارد از بین ببرد .

به قول اقبال لاهورى :

امر حق را حجت و دعوى یکى است

خیمه هاى ما جدا دلها یکى است

از حجاز و چین و ایرانیم ما

شبنم یک صبح خندانیم ما

افرادى از همین واحد، همه ساله یک اجتماع تقریبا یک میلیون و نیم نفرى را در مراسم حج تشکیل مى دهند .

اما از این طرف فکر ملیت پرستى و نژاد پرستى، فکرى است که مى خواهد ملل مختلف را در برابر یکدیگر قرار دهد این موج در قرون اخیر در اروپا بالا گرفت، شاید در آنجا طبیعى بود، زیرا مکتبى که بتواند ملل اروپا را در یک واحد انسانى و عالى جمع کند وجود نداشت . این موج در میان ملل شرقى به وسیله استعمار نفوذ کرد . استعمار براى اینکه اصل (( تفرقه بینداز و حکومت کن )) را اجرا کند، راهى از این بهتر ندید که اقوام و ملل اسلامى را متوجه قومیت و ملیت و نژادشان بکند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نماید، به هندى بگوید تو سابقه ات چنین است و چنان، به ترک بگوید نهضت جوانان ترک ایجاد کن و پان ترکیسم به وجود آور، به عرب که از هر قوم دیگر براى پذیرش این تعصبات آماده تر است بگوید روى (( عروبت )) و پان عربیسم تکیه کن، و به ایرانى بگوید نژاد تو آریاست و تو باید حساب خود را از عرب که از نژاد سامى است جدا کنى .

فکر ملیت و تهییج احساسات ملى احیانا ممکن است آثار مثبت و مفیدى از لحاظ استقلال پاره اى از ملتها به وجود آورد، ولى در کشورهاى اسلامى بیش از آنکه آثار خوبى به بار آورد، سبب تفرقه و جدایى شده است . این ملتها قرنهاست که این مرحله را طى کرده اند و پا به مرحله عالیترى گذاشته اند . اسلام قرنهاست که وحدتى بر اساس فکر و عقیده و ایدئولوژى به وجود آورده است، اسلام در قرن بیستم نیز نشان داده است که در مبارزات ضد استعمارى مى تواند نقش قاطعى داشته باشد .

در مبارزاتى که در قرن بیستم بوسیله مسلمانان بر ضد استعمار صورت گرفت و منتهى به نجات آنها از چنگال استعمار شد، بیش از آنکه عامل ملیت تأثیر داشته باشد عامل اسلام مؤثر بوده است . از قبیل مبارزات الجزایر، اندونزى، کشورهاى عربى و پاکستان .

آرى این ملتها قرنهاست نشان داده اند که با انگیزه فکرى و اعتقادى و بر اساس یک ایدئولوژى مى توانند وحدت به وجود آورند و قیام کنند و خود را از چنگال استعمارگران نجات دهند . سوق دادن چنین مردمى به سوى عامل احساس ملیت حقا جز ارتجاع نامى ندارد .

به هر حال موج عنصر پرستى و نژاد پرستى که سلسله جنبان آن اروپائیانند مشکل بزرگى براى جهان اسلام به وجود آورده است . مى گویند علت اینکه مرحوم سید جمال الدین اسد آبادى ملیت خود را مخفى مى کرد این بود که نمى خواست خود را به یک ملت معین وابسته معرفى کند و احیانا بهانه اى به دست استعمارچیان بدهد و احساسات دیگران را علیه خود برانگیزد .

ما به حکم اینکه پیرو یک آیین و مسلک و یک ایدئولوژى به نام اسلام هستیم، که در آن عنصر و قومیت وجود ندارد . نمى توانیم نسبت به جریانهایى که بر ضد این ایدئولوژى تحت نام و عنوان ملیت و قومیت صورت مى گیرد بى تفاوت بمانیم .

همه مى دانیم که در این اواخر افرادى بى شمار تحت عنوان دفاع از ملیت و قومیت ایرانى مبارزه وسیعى را علیه اسلام آغاز کرده اند و در زیر نقاب مبارزه با عرب و عربیت مقدسات اسلامى را به باد اهانت گرفته اند .

مسئله ى قومیت و ملیت پرستى در کشورهاى عربى نیز روز بروز بالا مى گیرد، به طورى که گروه بیشمارى از مردم این کشورها با آنکه مسلمان هستند با تعصب خاصى، تنها به جنبه عربیت خود تکیه مى کنند . و این خود همچنانکه مى دانیم نوعى مبارزه است با مقیاسهاى وسیع اسلامى که تنها به جنبه هاى انسانى و معنوى متکى است . نیز همان طور که مى دانیم زیان اینکار در درجه اول متوجه خودشان گردیده است و با آنهمه کثرت جمعیت و مصالح جنگى نتوانسته اند با اسرائیلى ها برابرى نمایند . و بدون شک اگر اعراب به نیروى مذهبى خود تکیه مى کردند هرگز دچار چنین شکستى نمى شدند . یکى از نویسندگان پاکستانى نوشته بود : در جنگ ژوئن اعراب و اسرائیل نیروى مذهبى یعنى صهیونیسم بر نیروى قومیت غلبه کرد اگر چه در این بیان نوعى اغراق و مبالغه وجود دارد یعنى عامل مذهب را در صهیونیسم زیاد دخالت داده است زیرا در قوم یهود همیشه نژاد بر مذهب غلبه داشته و دارد، ولى از آنجهت که اتکاء بیمعنى اعراب را بر عربیت تخطئه مى کند صحیح است .

در سال گذشته ( سال 1387 قمرى ) که به حج مشرف بودیم در مؤتمر رابطة العالم الاسلامى یکى از دانشمندان عرب سخنرانى بلیغى کرد و در ضمن سخنرانى فریاد مى زد والله لم یدخل الاسلام المعرکة قط به خدا قسم که در این مبارزه اصولا پاى اسلام داخل نشده بود، اسلام هرگز وارد معرکه نشد، اسلام نبود که با اسرائیل مى جنگید، عربیسم بود که با صهیونیسم مى جنگید .

آثار این مبارزه با اسلام را که در ایران، در کتابها، روزنامه ها، مجلات هفتگى و غیره مى بینیم، نشان مى دهد یک امر اتفاقى و تصادفى نیست، یک نقشه حساب شده است و منظورى در کار است .

تبلیغات زرتشتى گرى نیز که این روزها بالا گرفته و مد شده یک فعالیت سیاسى حساب شده است . همه مى دانند که هرگز ایرانى امروز بدین زرتشتى بر نخواهد گشت، تعالیم زرتشتى، جاى تعالیم اسلامى را نخواهد گرفت . شخصیتهاى مزدکى و مانوى و زرتشتى و همه کسانى که امروز تحت عنوان دروغین ملى معرفى مى شوند و هیچ صفت مشخصه اى جز انحراف از تعلیمات اسلامى نداشته اند، خواه آنکه رسما به نام مبارزه با اسلام فعالیت کرده باشند یا مبارزه با قوم عرب را بهانه قرار داده باشند، هرگز جاى قهرمانان اسلامى را در دل ایرانیان نخواهند گرفت، هرگز المقنع و سنباد و بابک خرم دین و مازیار جاى على بن ابیطالب و حسین بن على و حتى سلمان فارسى را در دل ایرانیان نخواهند گرفت . اینها را همه مى دانند .

ولى در عین حال جوانان خام و بیخرد را مى توان با تحریک احساسات و تعصبات قومى و نژادى و وطنى علیه اسلام برانگیخت و رابطه آنان را با اسلام قطع کرد، یعنى اگرچه نمى شود احساسات مذهبى دیگرى به جاى احساسات اسلامى نشانید، ولى مى شود احساسات اسلامى را تبدیل به احساسات ضد اسلامى کرد و از این راه خدمت شایانى به استعمارگران نمود . لهذا مى بینیم افرادى که بکلى ضد دین و ضد مذهب و ضد خدا هستند، در آثار خود و نوشته هاى پوچ و بى مغز خود از زرتشتى گرى و اوضاع ایران قبل از اسلام حمایت مى کنند، هدفشان روشن و معلوم است .

ما مى خواهیم در این بحث خود با همان منطقى که این افراد به کار مى بندند وارد بحث شویم، یعنى منطق ملیت و احساسات ملى و ناسیونالیستى، آرى با همین منطق هر چند توجه داریم که به قول اقبال پاکستانى (( ملت پرستى، خود نوعى توحش است ))، توجه داریم که احساسات ملى تا آنجا که جنبه مثبت داشته باشد و نتیجه اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است، ولى آنجا که جنبه منفى به خود مى گیرد و موجب تبعیض در قضاوت، در دیدن و ندیدن خوبیها و بدیها، و در جانبداریها مى شود ضد اخلاق و ضد انسانیت است، توجه داریم که منطق عالیترى از منطق احساسات ملى و ناسیونالیستى وجود دارد که طبق آن منطق، علم و فلسفه و دین، فوق مرحله احساسات است . احساسات قومى و غرورهاى ملى در هر کجا مطلوب باشد در جستجوهاى علمى و فلسفى و دینى مطلوب نیست . یک مسئله علمى یا یک نظریه فلسفى یا یک حقیقت دینى را هرگز به دلیل اینکه ملى و وطنى است نمى توان پذیرفت، همچنانکه به بهانه اینکه بیگانه و اجنبى است نمى توان نادیده گرفت و رد کرد . راست گفته آنکه گفته است : (( علم و دین و فلسفه وطن ندارد، همه جایى و همگانى است )) همچنانکه رجال علم و رجال دین و رجال فلسفه نیز وطن ندارند، جهانى مى باشند، به همه جهان تعلق دارند، همه جا وطن آنهاست و همه جهانیان هموطن آنها هستند آرى همه اینها را مى دانیم .( خدمات متقابل اسلام و ایران،‌ علامه شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه، انتشارات صدرا، ‌ ص 51 تا ص 56. )

اما ما در پاسخ به انسان‌های بی دین و ضد دینی که چنین شبهاتی را منتشر می‌کنند، به این منطق عالى عقلى و انسانى کارى نداریم و باید با همان منطق احساساتى که شایسته انسانهاى تکامل نیافته است وارد بحث شویم .

در این زمینه شهید مطهری در مواجهه با منطق احساسات ملى، و این که آیا باید اسلام را امرى خودى به شمار آوریم یا امرى بیگانه و اجنبى ؟ آیا با مقیاس ملیت، اسلام جزء ملیت ایرانى است و احساسات ناسیونالیستى ایرانى، باید آنرا در برگیرد یا خارج از آن است، بحث مفصلی را در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ارائه کرده‌اند که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

منبع:پرسش شما

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۶

نظرات  (۱)

Salam!
  وبلاگتون رو بیش از پیش تقویت کنید....
ان شا الله زیر نظر حضرت ولی عصر(عج)باشید
یا علی(ع)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً