مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی

وبلاگ مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی

مجاهدین فرهنگی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ با مطالب و مقالات مهدوی،صهیونیسم شناسی و فرهنگی قصد آگاه سازی و تعجیل در فرج
منجی موعود(عج) دارد.قطعا نظرات،انتقادات و پیشنهادات شما راهگشای ماست.
آخرین نظرات
  • ۲ خرداد ۹۴، ۱۹:۰۷ - █▄█ █ █▀█ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ ) █▄█ █ █▀█
    خیلی زیبا بود
۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۵

شیطان پرستی(قسمت دوم)

شاید از لحاظ اهمیت،این قسمت از قسمت اول هم مهمتر باشد،دانستن شیطان پرستی و مبانی آن،علل به وجود آمدن،شیطان پرستی در جوامع اسلامی،اشکالات شیطان پرستی و شاخه های شیطان پرستی چیزی است که در این قسمت می خوانید.


بسم الله الرحمن الرحیم

شیطان پرستی جدید

در حال حاضر دو فرقه اصلی شیطان پرستی در جهان مطرح است:

۱٫ سیتنیسم (Satanism) [29]:

«سیتنیسم»، همان شیطان‌گرایی لاوایی است که با چهره شاخص «آنتوان زاندور لاوِی» (Anton Szandor Lavey) شناخته می‌شود. آنتوان لاوی در روز شنبه ۳۰ آوریل ۱۹۶۶ م مصادف با جشن «والپورگیناخت»[۳۰] در حالی که سر خود را مطابق سنت جادوگری تراشیده بود و ردای مذهبی بر تن کرده بود، تأسیس فرقه سیتنیسم و «کلیسای شیطان» را اعلام نموده، خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد. وی با اعلام این که عصر شیطان آغاز شده است، سال ۱۹۶۶ م را به عنوان اولین سال عصر شیطان (Anno Satanas) قرار داد.[۳۱] او در سال ۱۹۶۹ م، «انجیل شیطانی» را منتشر نمود.

شیطان پرستان لاوایی، معتقدند که موجودی به نام شیطان، وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان، تنها نماد هوا خواهی، آرزوها و لذت طلبی انسان است.[۳۲]

بعد از مرگ آنتوان لاوی در سال ۱۹۹۷ م، همسر او به نام بلانچ بارتون (Blanche Barton) رهبری فرقه سیتنیسم و ریاست کلیسای شیطان را بر عهده گرفت.[۳۳] در سال ۲۰۰۱ م، «پیتر گیلمور» توسط بلانچ بارتون، به عنوان کاهن اعظم کلیسای شیطان تعیین شد و هم اکنون به عنوان کشیش اعظم در کلیسای شیطان فعالیت می کند.[۳۴]

۲٫ ستیانس (Setians):

فرقه شیطان پرستی ستیانس، به رهبری «مایکل آکینو» (Michael Aquino) که دوست آنتوان لاوی بود، پایه ریزی شد. اکینو و گروهی دیگر از پیروان لاوی که به خاطر اختلافاتی از او جدا شدند، «معبد سِت» (set)[35] را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت از لاوی نسبت به وجود شیطان، بنا نهادند. آنان، علاوه بر ایجاد معبد ست در مقابل کلیسای شیطان، کتابی با همان عنوان «انجیل شیطانی» در تقابل با گروه رقیب تدوین نمودند. پیروان معبد ست معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد و به آن «پادشاه تاریکی» می گویند.[۳۶] آنان  قائل به قدرت شگرف شیطان در تدبیر جهان هستی هستند.[۳۷]

 

شیطان‌پرستی در جوامع اسلامی

جریان شیطان پرستی در جوامع اسلامی؛ مانند عراق، مصر و ایران نیز نفوذ داشته و تأثیراتی بر جای گذاشته است.[۳۸]

شیطان پرستی در عراق (یزیدیه)

یکی از فرقه هایی که از قدیم به شیطان پرستی گرایش داشته، «فرقه یزیدیه» است. فرقه یزیدیه، تفاوت های زیادی با فرقه های شیطان پرست غربی دارد و ذکر آن در اینجا لزوماً به معنای سنخیت کامل آن با شیطان پرستی در غرب نیست. مرشد و رئیس این فرقه، «عدی بن مسافر بن مروان» بوده است. وی در سال ۴۶۷ ق به دنیا آمده و در حدود سال ۵۵۷ ق در سن نود سالگی درگذشت و در هکاریه در منطقه کردستان عراق و نزدیک موصل، در خانقاه خود دفن شد. کوه سنجار در غرب شهر موصل عراق، محل اصلی «فرقه یزیدیه» است.[۳۹] این طایفه علاوه بر عراق، در کشورهایی مانند: ترکیه، ایران، سوریه و قفقاز نیز زندگی می کنند. اگر چه آمار رسمی و مشخصی از آنان در دست نیست، اما شمار آنان در مجموع این کشورها تا پانصد هزار نفر برآورد می شود که حدود دویست هزار نفر از آنان در عراق زندگی می کنند.[۴۰]

در وجه نام گذاری این فرقه به یزیدیه، اقوال مختلفی گفته شده است: دسته‏اى معتقدند که نسبت آنها به «یزید بن معاویه» خلیفه دوم اموى مى‏رسد، به این جهت آنها را یزیدى گفته‏اند و نیز می‌گویند: آنان یزید را تجسمى از خدا مى‏دانند. گروهی دیگر معتقدند: عقاید آنها از یک کیش ایرانى است و کلمه یزیدى از واژه فارسى یزدان اقتباس شده و پس از اندکى تحریف به این صورت درآمده است.[۴۱]

عقیده یزیدی ها درباره شیطان:

یزیدی ها بر این باورند که نخستین آفریده خداوند، شیطان یا همان ملک طاووس[۴۲] است و ذات ملک طاووس را با ذات خداوند یکی می دانند و پس از ملک طاووس به شش ملک دیگر قائلند. آنها شیطان را ملکی می دانند که گرفتار طغیان و خشم الهی شد، اما مشمول لطف الهی گردید.[۴۳] یزیدی ها لعن بر شیطان را حرام می دانند؛ چون «عدی بن مسافر» به پیروان خود دستور داده بود که لعن را به طور مطلق ترک کنند. پس از مرگ شیخ عدی، کار به جایی رسید که مردم شیطان را حتی شریک خدا در آفرینش انسان دانستند.[۴۴] به عقیده یزیدی ها، عالم از دو نیروی خیر و شر به وجود آمده است. نیروی خیر خدایی است که بر نیروی شر غلبه کرده و قوه شر همان شیطان است. ترس آنها از شیطان چنان است که از عبادت خدا روی برگردانده، خطاهای خود را به امید آن که رحمت خدا مرزی ندارد، ناچیز می شمارند و شیطان را معبود خود و مصدر شر می دانند و معتقدند که هوشیاری انسان اقتضا می کند که همیشه از شیطان بترسد و کسی که راه سعادت می پوید، باید خدا را کنار بگذارد؛ زیرا خداوند دستی در شر ندارد و باید طالب دوستی شیطان بود و او را حمایت کرد تا از آتش دوزخ ایمن بود. آنها معتقدند که شیطان، در دوزخ، انسان ها را از گزند آتش در امان خواهد داشت.[۴۵]

شیطان پرستی در مصر

گروه شیطان پرستی در مصر از سال ۱۹۹۳ میلادی به صورت پنهانی تأسیس شد. رهبر این گروه، جوانی به نام «عمادالدین حمدی» است و لقب «خدمتگزار شیطان» را دارد. بر اساس تحقیقات انجام شده، شیطان پرستان در مصر، وابسته به طبقه ثروتمند و مرفه مصر و از آن جمله فرزندان برخی از مسئولان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران هستند. این فرقه در مصر هر چند به طور پنهانی تشکیل شد، اما با کمال آزادی به فعالیت خود ادامه داد تا این که در جشنی که شرکت تولید کننده سیگار «مارلبورو Marlboro» ترتیب داده بود، شرکت کرده و هویت و عبادات خود را اعلام نمود. شیطان پرستان در این جشن، زیرپوش هایی پوشیدند که بر روی آنها ناسزا و اهانت به ذات مقدس خدای تبارک و تعالی و ادیان آسمانی نوشته شده بود. همین امر سبب شد مؤسسات اسلامی، گروه های سیاسی و نیروهای ملی این کشور، این گروه را سخت مورد انتقاد قرار دهند و ارتداد آنان را اعلام کنند.[۴۶]

شیطان پرستان مصر معتقدند که خداوند به شیطان ظلم کرده و بدون این که اجازه دفاع از خود دهد، او را از بهشت بیرون کرده است؛ از این رو باید شیطان را پرستش کرد؛ زیرا او برای پرستش، شایسته تر از خدا است؛ چون با شجاعت، با خدا مخالفت کرده است.[۴۷]

اجتماعات و مراسم شیطان پرستان مصر در روزهای شنبه برگزار می شود. این روز از نظر یهود، روزی مقدس است. پیروان این فرقه علامت ها و نشانه های خاص دارند که از آن جمله، دایره ای است که در درون ستاره ای وارونه به علاوه دو صلیب وارونه و ستاره داودی[۴۸] قرار دارد.

اعضای این گروه به گورستان ها و مخصوصاً به گورستان «کومنولث» شهرک مصر در قاهره می‌روند و اجساد مردگان را از قبرها بیرون می آورند و صلیب شکسته و ستاره شش پر داودی یا ستاره پنج پر را در جسد مرده فرو می‌کنند و سپس برای تقرب به شیطان دور آن می‌گردند. همچنین قربانی هایی از ماده گربه یا سگ برای شیطان تقدیم می‌کنند. پس از کشتن این حیوانات، خون آنها را به صورت و دست های خود می مالند و در درون یک دایره می چرخند تا شیطان از آنها راضی شود. اگر حیوانی برای قربانی نیابند، دست خود را زخمی کرده تا خون جاری شود، سپس خون را به صورت خود مالیده، آن گاه نسخه ای از قرآن مجید را پاره پاره می‌کنند و بعد در حالی که صدای موسیقی «راک» نواخته می‌شود، به استعمال مواد مخدر می پردازند.[۴۹]

شیطان پرستی درایران

شیطان پرستی در ایران با تأثیر پذیری از فرهنگ غرب، از دهه ۷۰ (سال ۱۳۷۰ ش) وارد این کشور شد. ابتدا مانند برخی فرقه های دیگر، کم و بیش در جامعه نفوذ کرده و فعالیت هایی را به صورت  مخفی و زیرزمینی آغاز نمود، لکن به سرعت در غالب شبکه ‌های زیرزمینی در تهران، برخی مراکز استان ها و شهرستان ها ریشه دوانید.[۵۰] در ایران، شیطان پرستی هنوز به عنوان یک ایدئولوژی تلقی نمی شود و فعلا در مرحله انتقال نمادها است، هر چند انتقال ایدئولوژی در دوره انتقال نمادها نیز به طور نهفته و محدود صورت می گیرد.[۵۱] تبلیغ شیطان پرستی در ایران از راه پارتی و مهمانی های شبانه صورت می گیرد و در آن، انواع مشروبات الکلی، آمیختگی پسران و دختران، موسیقی جاز، قرص های روان گردان و مواد مخدر؛ مانند شیشه و کوکائین، وجود دارد.[۵۲]

وضعیت فعلی شیطان پرستی در ایران

این مطلب در چند محور به طور خلاصه بیان می شود:

۱٫ تحرک در اینترنت:

رشد تعداد مخاطبان شبکه جهانی اینترنت در سالیان اخیر آسیب هایی را متوجه نظام فرهنگی ایران کرده است که از جمله آسیب های آن، می توان به فعالیت شیطان گرایانه اشاره کرد. شیطان پرستان در سایت ها، وبلاگ ها، چت روم ها (قسمت موسیقی متال)، دریافت خبرنامه ها و … به تبلیغ شیطان پرستی می پردازند.[۵۳]

۲٫ ترویج موسیقی:

به عقیده بعضی از محققان، مهم ترین عامل ورود شیطان پرستی به ایران، رواج یافتن میل جوانان به استفاده از موسیقی متالیکا و ساز گیتار برقی بوده است. طی سالیان گذشته، موسیقی متالیکا به صورت زیرزمینی و غیر مجاز وارد ایران شده و در چارچوب آن، مفاهیم شیطان پرستی در اختیار جوانان قرار گرفته است.[۵۴] گروه های موسیقی متالیکا؛ همچون گروه «رامان» و گروه «OSD» متالیکا، در واقع ضد ارزش هایی را ارائه می نمایند که شامل «بازگشت به تاریکی» (محور اصلی تفکرات شیطان پرستان، بی رحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن)، می باشد.[۵۵]

۳٫ ترویجنمادها:

مغازه ها و اصناف فروشنده زیور آلات نقره ای، فروشگاه های پوشاک جوانان و بانوان، به خصوص در شهرهای بزرگ، در بعضی موارد، وظیفه عمده ترویج شیطان پرستی در داخل کشور را از طریق فروش نمادهای آن، بر عهده دارند. در پاره‌ای موارد، فروشندگان و مدیران، حتی کوچک ترین اطلاعی از محتوای عمل خود ندارند. همچنین برخی از چهره های مطرح موسیقی پاپ و متالیکا در برخی شهرهای بزرگ به دفعات و از طرق مختلف، این نمادها را حمل، معرفی و به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ترویج آن ها می پردازند. سایت ها و وبلاگ های فارسی زبان نیز نقش عمده ای را در گسترش و معرفی این نمادها ایفا می کنند. جوانان هم برای عقب نماندن از قافله به اصطلاح روشنفکران، این زیورآلات را خریده و علامت بردگی شیطان را به گردن خود می اندازند. [۵۶]

۴٫ پارتی هایشبانه:

پارتی های شبانه، جشن های فارغ التحصیلی و مهمانی های خاص دوستانه، همواره به عنوان کانون فعالیت شیطان پرستان، قابل ذکر هستند. در این مراسم، هر بار گروهی از جوانان با انواع و اقسام مختلف از اندیشه ها و ظواهر شیطان گرایی آشنا و یا جذب آنها می شوند و خود مبلغ شیطان پرستی می شوند.[۵۷]

۵٫ همکاری با سلطنت طلب ها:[۵۸]

بنا بر خبری در وبلاگ‌های وابسته به شیطان پرستان ایران، اهریمن؛ سرکرده گروه شیطان پرستان ایران، پیوستن گروهش را به انجمن پادشاهی ایران اعلام نموده است.[۵۹]

بنیان‌گذاران فرقه شیطان پرستی

بنیان‌گذاران فرقه شیطان پرستی مدرن و جدید عبارتند از:

۱٫ خانم «کاترین دومدیچی»، بنیان گذار مراسم «بلک مس» در بین اشراف و درباریان فرانسه.

۲٫ «سر فرانسیس دش وود»، بنیان گذار گروه شیطان پرستان «باشگاه آتش جهنم» در لندن.

۳٫ «ادوارد الکساندر کرولی» که بعد ها نام خود را به «آلیستر کرولی» تغییر داد، چهره شیطان پرستی در آغاز قرن بیستم میلادی است. او در تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۸۷۵ م در انگلستان متولد شد و تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی ادامه داد. استعداد خاص وی در این رشته باعث شد که بعد از مدتی، وی به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کند. کرولی برای تحقیق پیرامون حقیقت بشر و اعمال شیطانی به کشورهای زیادی همچون مکزیک، هند، آمریکا، ژاپن، چین و مصر سفر نمود.

آلیستر کرولی مؤسس فرقه ای به نام «تلما(Thelema) » و تدوین کننده «کتاب مقدس فرقه تلما» است. یکی از آموزه های اصلی فرقه تلما، بحث «جادوی جنسی» است که کرولی ابداعات فراوانی در زمینه افزایش مدل های اجرای این نوع جادوگری انجام داد.

کرولی، در سال ۱۹۱۰ م به گروه ماسونی «OTO» (Ordo Templi Orientes) پیوست و در مدت کوتاهی مدارج ترقی در آن گروه را پیمود. وی بعد از این که در سال ۱۹۲۳ م به رهبری این گروه رسید، بسیاری از آموزه های فرقه تلما را وارد آن نمود و این گروه را پایگاهی برای نشر تفکرات خودش نمود. هم اکنون این گروه در چندین کشور دنیا از جمله آمریکا، استرالیا، انگلستان، نروژ و… دارای لژهایی فعال است. سرانجام آلیستر کرولی در تاریخ اول دسامبر ۱۹۴۷ م در شهر «هاستینگس» انگلستان درگذشت.[۶۰]

۴٫ «هوارد استنتون لوی» معروف به «آنتوان لاوی»؛ بنیان گذار شیطان پرستی لاوایی، در ۱۱ آوریل ۱۹۳۰ م در شهر شیکاگو آمریکا دریک خانواده یهودی متولد شد.

کودکی آنتوان لاوی با مطالعه داستان هایی؛ مثل «دراکولا» و «فرانک اشتاین» سپری شد و در ۱۰ سالگی به گفته خودش تنها با گوش دادن به پیانو، نوازندگی را آموخت. وی در سال سوم دبیرستان ترک تحصیل کرده و در سیرک «کلاید بتی» به عنوان پرستار حیوانات مشغول به کار شد. لاوی به خاطر علاقه اش به شیرها، بعدها، یک بچه شیر به نام  togare‌را در منزل شخصی خود در سانفرانسیسکو نگهداری می کرد. زمانی که او هیجده ساله بود، سیرک را ترک و به یک کارناوال[۶۱] ملحق شد. آن جا او دستیار یک شعبده باز شد، هیپونیتزم آموخت و بیشتر در خصوص نیروهایی ماورایی پژوهش کرد. در همین دوران، کم‌کم نگرش خصمانه او به آموزه های مسیحیت شکل گرفت. او این دوران را در مقدمه کتاب «انجیل شیطانی» این گونه بیان می نماید:

«در شامگاه شنبه، من مردانی را می دیدم که در پی دختران نیمه برهنه که در کارناوال می رقصیدند، کشیده می شدند، و در صبح یکشنبه، زمانی که من برای یک واعظ مذهبی در سوی دیگر زمین کارناوال، پیانو می نواختم، همان مردان را در حالی می دیدم که با همسر و فرزندان خود در نیمکت های کلیسا نشسته بودند و از خداوند طلب آمرزش و دوری از نفوس شهوانی می کردند و شامگاه شنبه بعد، همان افراد دوباره در کارناوال و یا مکانی دیگر بودند، پس دانستم که کلیسای مسیحیت، باعث رونق ریاکاری است».

وی در سال ۱۹۵۱ م در رشته جرم شناسی در کالج شهر سانفرانفسیسکو ثبت نام کرد و این مسئله منجر به اولین شغل اجتماعی او؛ یعنی عکاس سازمان پلیس سانفرانسیسکو، شد. این شغل نیز به نوبه خود سهم به سزایی در توسعه نگرش های شیطان گرایی وی به عنوان راهی برای زندگی داشت. لاوی در مصاحبه ای که پیرامون زندگی گذشته خود با «بورتون ولف»[۶۲] داشته، این دوران را این گونه بیان می کند:

«من خونین ترین و وحشیانه ترین بخش طبیعت انسانی را دیدم. مردمی که توسط دیوانگان مورد شلیک قرار گرفته بودند، یا توسط دوستانشان چاقو خورده بودند، کودکانی که توسط رانندگان بی باک، کشته شده و به درون آبراه ها پرت شده بودند».

او پس از ۳ سال کار به عنوان عکاس جرایم، از این کار استعفا داد و بعد از آن در حالی که مطالعه در خصوص موضوعات مورد علاقه خود را ادامه می داد، اقدام به برگزاری کلاس های هفتگی با عنوان «هنر سیاه» نمود. وی این کلاس ها را در خصوص موضوعات مرموزی؛ مثل: رؤیاها، خون آشامان، گرگ نمایان، غیب گویی و جادوی تشریفاتی برگزار می کرد. وی توانست از این راه، افراد زیادی را که یا مشهور بودند و یا بعدها در زمینه علوم، هنر و تجارت مشهور شدند، جذب نماید.

بعداز مدتی، این جلسات، منجر به شکل گیری انجمنی با عنوان «محفل جادویی» گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروه های شیطان گرایی قدیمی، برخی آیین های مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نماید. به همین منظور لاوی، کتابخانه ای متشکل از کتاب هایی که به تشریح برخی آیین های کفرآمیز و جادویی؛ مانند «بلک مس» و سایر آیین های نامتعارف که  توسط گروه هایی؛ چون «شوالیه های معبد»،[۶۳] «باشگاه آتش جهنم» و «گروه هرمتیک اوردر»[۶۴] انجام می شد را جمع آوری کرد.

سیر زندگی پر فراز و نشیب آنتوان لاوی و افکار و عقایدش، منجر به این شد که وی در سال ۱۹۶۶ م، فرقه سیتنیسم (Satanism) و کلیسای شیطان را تأسیس نماید. او با این اقدام خود، شیطان پرستی را وارد مرحله جدیدی نمود. آیین های این فرقه و کلیسای شیطان باعث شد که روزنامه های معروف آمریکا به وی لقب «پاپ سیاه» بدهند.

دیدار برخی شخصیت های مطرح آمریکا با او و همچنین بازی وی در چند فیلم سینمایی موجب شد که لاوی و فرقه اش بیش از پیش معروف شوند.

سرانجام آنتوان لاوی در ۲۹ اکتبر ۱۹۹۷ م بر اثر نوعی بیماری ریوی در بیمارستان «سنت مری» سانفرانسیسکو، درگذشت. مراسم درگذشت او به صورت پنهانی و با دعوت خصوصی از اعضای کلیسای شیطان در شهر «کولما» (درایالت کالیفرنیا) برگزار شد. در این مراسم، جسد وی سوزانده شد و خاکسترش بین وارثانش تقسیم گردید.[۶۵]

۵٫ «مایکل آکینو» (Michael Aquino)، از اعضای ارتش آمریکا و سازمان جاسوسی سیا (CIA)، بنیانگذار فرقه ستیانس و معبد سِت (سازمان جدا شده از کلیسای شیطان) است. آکینو به خاطر اختلافاتش با آنتوان لاوی، در سال ۱۹۷۵ م، از او جدا شده و معبد سِت را تأسیس کرد.[۶۶]

علل پیدایش فرقه شیطان پرستی

علل و عوامل پیدایش شیطان پرستی عبارتند از:

۱٫ باور به تأثیر گذاری شیطان و نیروهای شر در حوادث عالم:

درباره عامل گرایش قبایل بدوی به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی، باید گفت: ادیانی که پیامبران الهی برای بشر می‌آوردند، در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران می‌کوشیدند تا دست خلّاق و روزی بخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند. به دنبال تعالیم انبیا؛ مردم، کشت و زرع، باران، آفتاب و سایر نمودها و پدیده‌های طبیعی را نشانه‌ای از پروردگار و لطف و رحمت او می‌دانستند و همواره می‌کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین‌های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند، اما گاهی خشکسالی می‌شد، یا آفتی، تمام تلاش آنها را از بین می‌برد. در این مواقع، تعدادی به جهت انحراف از تعالیم پیامبران، کم‌کم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات، نیروهای شر و شیطانی هم، در امور جهان دست دراز می‌کنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.

باور به این که شر و شیطان، مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانه‌گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمی‌شود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه‌هایی داشته باشند.[۶۷]

۲٫ نقش یهود در شیطان پرستی:

شیطانیسم قدیمی و مدرن، هم از نظر تاریخی و تبارشناسی، ریشه در دین یهود دارد و هم از نظر سیاسی و اجتماعی، سران یهودی، به ویژه صهیونیسم، نقش برجسته ای در گسترش و ترویج آیین شیطان پرستی، داشته و دارند که در ذیل به طور خلاصه بیان می شود:

الف. بر اساس آموزه های یهودی و عبرانی، شیطان یک فرشته است که در داستان آدم و حوا (علیهما السلام) به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت، آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید!.

به روایت تورات، شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد. در اولین کتاب از ۵ کتاب تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، این گونه می خوانیم که «مار از همه حیواناتی که خداوند به وجود آورده بود، زیرک تر بود. روزی مار نزد زن (حوا) آمده، به او گفت: آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوه تمام درختان باغ منع کرده است؟. زن در جواب گفت: ما اجازه داریم از میوه همه درختان بخوریم، به جز میوه درختی که در وسط باغ است. خدا امر فرموده است که از میوه آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نکنیم و گرنه می میریم. مار گفت: مطمئن باش نخواهید مُرد! بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوه آن درخت بخورید، چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید…».[۶۸]

نکته قابل تأمل در ادامه این روایتگری تورات نهفته است، آن جا که خداوند پس از آن که از سرپیچی آدم و همسرش مطلع می شود و مجازات هایی را برای آنها تعیین می کند، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود می گوید: «حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند».[۶۹]

ب. تصوف یهودی یا کابالا (قبالا)،[۷۰] آیینی است که به نوع خاصی از ریاضت های یهودیت دلالت دارد. کابالا عمیقاً بر برخی باورهای خرافی؛ همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمده ترین نقطه اشتراک شیطان پرستی در گذشته و حال با مفاهیم کابالایی است. کابالا، بخش رمز آلود و بسیار سرّی دین یهود طی پانصد سال اخیر، محسوب شده و ادعا می شود که عمده تحولات جهان، توسط کابالیست ها دنبال می شود. هم اکنون اصطلاح کابالا، وصف کننده تمرین آیین و دانش محرمانه یهود است. یکی از مسائلی که توانسته از کابالا به شیطان پرستی راه یابد، نماد «پنتاگرام یا ستاره پنج پر» است. این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار می گرفت. نقطه اشتراک دیگر کابالا با شیطان پرستی، دیدگاه جنسی این دو است که در هر دو نحله فاسد، لذت جنسی در اولویت قرار دارد.[۷۱]

ج. رهبری یهودیان به ویژه صهیونیسم، امروزه با ابزار و امکانات گسترده به ویژه از طریق دنیای کتاب و سینما و اینترنت، تلاش در ترویج همه جانبه این فرقه دارد. امروزه صهیونیست ها با بهره جویی از خلأ معنوی جهان غرب و مبانی مدرنیته، به ترویج عرفان یهودی و به تبع آن شیطان پرستی پرداخته اند.[۷۲] صهیونیست، اتاق فکر ترویج شیطان پرستی است. صهیونیست، قصد جدی از بین بردن ادیان الهی و تحریف نشده را دارد و شیطان پرستی یکی از بهترین این راه ها می باشد.[۷۳] نحله های مختلف شیطانی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی؛ یعنی سازمان سیا و موساد، سازماندهی، هدایت و تغذیه می شوند. رژیم صهیونیستی از اعضای این گروه ها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره می برد، به گونه ای که انجام خشونت بارترین اعمال، به این گروه ها واگذار می شود.[۷۴]

۳٫ جادوگری:

در سده‏های پایانی قرون وسطی به جهت رشد جادوگری و نفوذ فوق العاده جادوگران در دربارهای اروپایی، پایه‏های گرایش به شیطان پرستی مدرن ریخته شد. جادوگران در آن مقطع زمانی با تشکیل گروه‏هایی به نام «سابات»، علناً مبارزه با مسیحیت و تعالیم مسیحیت را آغاز کرده و اعتراف به ارتباط با شیطان و شیاطین نمودند. [۷۵]با افزایش نفوذ جادوگران در سطوح بالای حکومتی دولت های اروپایی، کلیسا به شدت با جادوگران به مبارزه پرداخت، ولی افراط کاری های اصحاب کلیسا در برخورد با متهمان به جادوگری، به ترویج و گسترش آن انجامید به نحوی که بعدها جادوگران، آشکارا به ترویج عقاید خود از جمله شیطان پرستی پرداختند. شیطان پرستی جدید، پیروی از مراسمی است که در قرون پیش، آن را به جادوگران و ساحران نسبت می دادند و حیات آن از دیدگاه بعضی نویسندگان غربی، تا حدی وام دار محکومیت های گهگاه کلیسایی و نیز ادبیات و سینمای عامیانه غربی است که توجه به شیطان پرستی را برانگیخته است.[۷۶]

۴٫ تلاش برای جایگزینی اومانیسم:

تلاش برای جایگزینی اومانیسم[۷۷] و نگرش های تجربه گرایانه به جای خدا محوری و نگرش های غیبی، یکی از عوامل پیدایش شیطان پرستی است؛ زیرا محوریت دادن به انسان و امیال و لذات او تنها از راه دین های ساخته و پرداخته دست بشری ممکن خواهد بود و شیطان گرایی یکی از بهترین مسیرها برای رسیدن به این هدف است.[۷۸]

۵٫ افول معنویت حقیقی:

آن گاه که چراغ عالم افروز معنویت حقیقی رو به افول نماید، انواع و اقسام منحرف ترین سراب ها رخ نموده و انسان را به دام خود می کشاند. تعویض جای معنویت و نقش خدا با آموزه های مستعمل و فرسوده امروزی، یکی از علل اصلی شکل گیری گروه های شیطان پرستی بوده است. بنیانگذاران فرقه شیطان پرستی و به خصوص «لاوی»، به صورت جدی تحت تأثیر فلاسفه پوچ گرا و بدون معنویتی؛ همچون «نیچه»[۷۹] بوده‌اند. نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد، چنین می نویسد: «شیطان، بیشترین بینش را راجع به خدا دارد؛ زیرا او از خدا دور می گردد. در حقیقت شیطان، قدیمی ترین دوستدار دانش است». با بررسی این جمله و جملات مشابه، می توان نقاط مشترکی بین او و عقاید لاوی پیدا کرد.[۸۰]

عقاید و مبانی نظری فرقه شیطان پرستی

بعضی از افکار و عقاید شیطان پرستان را می توان این گونه معرفی کرد:

۱٫ انکار خداوند متعال:

عده زیادی از شیطان پرستان جدید، اعتقادی به خدا ندارند[۸۱] و می گویند: خدایی وجود ندارد (آته ایسم). نفی وجود خدا و موجودات ماورای جهان مادی، از مهم ترین عقاید و اهداف فرقه شیطان پرستی است.[۸۲] آنتوان لاوی در آثارش، خدای یکتا را ساخته دست مردم می خواند و با یک جمله خدا را از صفحه اعتقادات خود پاک می کند: «اختلافات و نزاع بین ادیان که از طرف یک خدا یا خدایان متعدد آمده اند، نشان از این دارد که خدایی نبوده و این سخن بیش از یک ادعای واهی در طول تاریخ نبوده است».[۸۳]

۲٫ خود پرستی:

شیطان پرستان به جای خدا محوری، گرایش به خود پرستی دارند و با الگوگیری از مکاتب ماتریالیستی (اصالت ماده) و اومانیستی (انسان محوری)، خود را محور و مرکز هستی و قوانین طبیعی دیده[۸۴] و در نتیجه خود را سزاوار پرستش می دانند. این جمله معروف شیطان پرستان است که می گویند: «من خدای خود هستم». به اعتقاد آنها خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خدا است. امروزه انکار وجود خدا و خود پرستی موجب گرایش هواداران این فرقه به کارهای بسیار ناپسند شده است.[۸۵]

۳٫ شیطان پرستی:

در شیطان پرستی، شیطان همچون نیرویی بزرگ مورد توجه است و نماد قدرت و حاکمیت بر زمین می باشد؛ قدرتی که به گمان آنها همچون برترین قدرت، مورد پرستش قرار گرفته است.[۸۶] آنتوان لاوی در بخشی از کتابش تحت عنوان «ندای لوسیفر» (نامی دیگر برای شیطان)، لوسیفر را به مقام ربوبیت و الوهیت ارتقاء می دهد و او را خدای رومی می داند که حامل نور، روح هوا و تجسم روشنفکری است.[۸۷] در قسمتی از انجیل شیطان چنین آمده است: «به نام خدای بزرگ ما؛ شیطان، به شما فرمان می دهیم که از دنیای سیاه بیرون آیید. به نام چهار شهریار سیاه جهنم، پیش آیید…».[۸۸]

اصول عقیدتی «کلیسای شیطان»، عبارتند است از:

۱٫ شیطان می گوید: آزادی و دست و دل بازی، به جای ریاضت و خساست. شیطان به جای ریاضت، نماینده افراط است.

۲٫ شیطان می گوید: زندگی دنیوی، به جای نقشه های خیالی و موهوم و روحانی. شیطان به جای این که نماینده توهم های معنوی باشد، نماینده زندگی مادی است. [همه مسائل و تجارب غیر مادی و معنوی از دید آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده می شود].

۳٫ شیطان می ‌گوید: محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند، به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان. [درست عکس مسیحیت و سایر ادیان که عشق به انسان ها را آموزش می دهند].

۴٫ شیطان می گوید: انتقام و خونخواهی، به جای روی برگرداندن. [اشاره به تعالیم مسیحیت که می گوید: هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه ای به طرف دیگر بزند].

۵٫ شیطان می گوید: انسان حیوانی است گاه برتر از سایر حیوانات؛ و اکثر مواقع به دلیل روح خدایی که از او بد طینت ترین حیوان را ساخته، پست ترین حیوانات است. [روح خدایی که به اعتقاد ادیان آسمانی منشأ و دلیل بزرگی و برتری انسان ها است، در این نظریه دلیلی بر بد طینت ترین موجود بودن او است].

 ۶٫ شیطان تمام چیزهایی را که گناه شناخته می شود، می ستاید؛ زیرا از تمام آنها لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی و یا احساسی دست می دهد؛ [گناهان را برای برآمدن نیازهای انسانی لازم می داند].

 ۷٫ شیطان بهترین دوست کلیسا است؛ زیرا در تمام این سال ها وجود شیطان دلیل ماندگاری آن بوده است.[۸۹]

۴٫ ضدیت با ادیان الهی:

بسیاری از شیطان پرستان از باورها و گرایش های ادیان گذشته؛ ]مانند ادیان ابراهیمی و مسیحیت و اسلام[ اجتناب می کنند.[۹۰] خصومت با مذاهب (آنتی رلیژن)، خصوصاً مذاهبی که اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ دارند، از جمله اعتقادات این گروه است.[۹۱] تمسخر و توهین به ادیان الهی و در رأس همه، دین مسیحیت و شخص حضرت عیسی و حضرت مریم (علیهما السلام) را می توان در آموزه ها و تصاویر منتشر شده از سوی آنان مشاهده کرد. این مطلب آنچنان جدی است که به عنوان یکی از مسائل واجب در میان طرفداران این فرقه می باشد، طوری که اگر کسی به مقدسات جسارت نکند، در واقع یک شیطان پرست نیست.[۹۲] «انجیل شیطانی»، آموزه های خود را بر این اساس استوار کرده که وجود طبیعی انسان را باید به جای نقشه های خیالی و حرف های موهومی قرار داد که در ادیان پیشنهاد شده است. به دنبال این تغییر نگرش، باید خوش گذرانی و هوس رانی را جانشین ریاضت و خودداری کرد.[۹۳]

۵٫ لذت گرایی (هدونیسم):

لذت گرایی (هدونیسم)، از اصول شیطان پرستی است. در شیطان پرستی همه چیز به هوس خواهی و لذت خواهی انسان ختم می شود، چنان که آنتوان لاوی تصریح کرده که «شیطان پرستی، دین بدن است تا روح».[۹۴] وی در این باره می گوید: «ما به لذت جسمانی عقیده داریم و زندگی کامل را در کسب حداکثر لذات می دانیم».[۹۵] شیطان پرستان معتقدند: استفاده از لذات در حد بالای آن، به خصوص لذات جنسی، انگیزه لازم برای کارهای روزانه را فراهم می کند و باید به هر شکلی انجام شوند.[۹۶]

آنها معتقدند برای جلب نظر شیطان باید گناه کرد. کارهایی که از دیدگاه انسان اخلاق مدار، نکوهیده است، در نظر آنها روا است؛ همچون: تجاوز جنسی، هجنس بازی، خون آشامی و قتل. آنها معتقدند: هر شیطان پرستی که قتل هایش بیشتر و بی رحمانه تر باشد، به درگاه شیطان نزدیک تر خواهد بود. زنا با محارم، بهره جویی جنسی از کودکان در انظار عمومی، عریان شدن در میان جمع، بخشی دیگر از عملکردهای شیطان پرستان است.[۹۷]

۶٫ جادوگری:

رفتارهای ساحرانه و اعمال و مناسک خاص ماورایی و جادوگری یکی از ویژگی های این جریان است.[۹۸] جادوگری نه تنها در زمان های گذشته در خدمت جریان شیطان پرستی بوده، بلکه امروزه محور و رکن آن محسوب می شود. توجه خاصی که شیطان گرایان به اعمال جادویی دارند، به عرفان راز آلود و جادویی کابالا بر می گردد که از نظر تاریخی در همان گرایش عوام یهود به جادو و باور ایشان به تأثیر اعمال جادویی ریشه دارد.[۹۹]

۷٫ دنیای سیاه و تاریک:

سیاه نمایی نیز از شاخصه های شیطان پرستی است. این جریان، دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست. در چنین دنیایی، افراد هیچ امیدی به سعادت ندارند و هیچ هدفی را برای خود تصور نمی کنند. در نتیجه، تمایل به خودکشی، استفاده از مواد مخدر کشنده، خود زنی و … ظهور پیدا می کند. به یک شیطان پرست می آموزند که دنیا میان لجن است و هیچ وقت نمی توان در لجن زندگی کرد و به لجن آلوده نشد، پس هیچ چاره ای جز مردن و رهایی از دنیا نیست و راحت ترین راه آن، خودکشی است. به وی می آموزند زندگی در دنیا بر اساس دروغ بنا نهاده شده، باورهای مردم نیز پایه ای جز دروغ ندارد؛ لذا همه عادت کرده اند دروغ بگویند و حرف راست حتی اگر باشد، هیچ معنا و مفهوم ندارد. همه چیز در شیطان پرستی، منفی جلوه داده می شود و این گونه القا می شود که هیچ امر مثبتی وجود ندارد.[۱۰۰]

 

انواع شیطان پرستی از لحاظ ایدئولوژی

شیطان پرستی از لحاظ ایدئولوژی، به ۴ نوع تقسیم می شود:

۱٫ شیطانپرستی فلسفی:

شیطان پرستی فلسفی، بر مبنای فلسفهٔ «آنتوان لاوی» که در «کتاب مقدس شیطان» و دیگر آثارش آمده، تشکیل شده است. لاوی مؤسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشته‌های فردریک نیچه، آلیستر کرالی، اَین رند، مارکی دوساد، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بوده است. «شیطان» در نظر لاوی موجودی مثبت بوده، در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار می دهد.

یک شیطان پرست فلسفی، خود را خدای خود می‌داند. آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه «کراولی» با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست فلسفی مدعی است کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف می‌دانند، باید به طرز فکر گروهی وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند و در ازای آن، گرایش های انفرادی داشته باشند و باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی می‌دانند و در بشر دوستی خود، بدون تأمل عمل کنند.

در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است و بزرگ ترین آرزو  و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان، برتری و ترفیع نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نیستند و به زندگی غیر مادی بعد  از مرگ نیز عقیده‌ای ندارند. آنها  با  تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث ‌شمرده و آنها را به دید ترس از مسائل ماورایی می‌‌نگرند و فقط به وسیله آن، یک زندگی عقیم، که تنها  بر مبنای جهان مادی است، تشکیل می‌دهند.[۱۰۱]

۲٫ شیطانپرستی دینی:

گرایش های شیطان پرستی دینی اغلب مشابه شیطان پرستی فلسفی است؛ به عنوان نمونه در این نوع از شیطان پرستی نیز، خود شخص در اولویت قرار دارد.

این نوع از شیطان پرستان، معمولاً پیش نیازی برای خود قائل می‌شوند و آن این است که یک شیطان پرست، در گام اول باید یک قانون ماورایی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده که همه شیطانی هستند یا به ‌وسیله شیطان شناخته می‌شوند، قبول داشته باشد، اما شیطانی که در گروه اخیر تعریف شده، می‌تواند تنها در ذهن یک شیطان پرست، تعریف، یا از یک دین (معمولاً قبل از مسیح)، اقتباس شود… بعضی از آن خدایان، از ادیان بسیار قدیمی؛ مانند ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهه‌های باستانی بین‌النهرینی و بعضا از الهه‌های رومی و یونانی (به عنوان مثال مارس؛ خدای جنگ) گرفته شده اند. بیشتر شیطان پرستان می‌گویند: خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار زیادی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید این خدای معبود، اولین خدایی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.[۱۰۲]

این گروه بر این عقیده‌اند: ابلیس که در کتاب تورات آمده و انسان را به چیدن میوه درخت شناخت خوب از بد تشویق کرده است، می گوید: «تو مطمئناً نمی میری؛ چرا که خدا در همان روزی که این کار را انجام دهی، از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا خواهید شد و خوب را از بد تشخیص خواهید داد».[۱۰۳] با استفاده از این مفهوم، شیطان پرستان خود را بهتر از هر الهه دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد می پندارند.

از آن جا که این گروه از شیطان پرستان خود را بسیار قدیمی تر از بقیه می دانند، نام «شیطان پرستان سنتی» را بر خود گذاشته اند و به شیطان پرستان فلسفی، «شیطان پرستان معاصر» می گویند.[۱۰۴]

۳٫ شیطانپرستی گوتیک:

این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می‌شوند. این نوع از شیطان پرستان معمولاً به اعمالی؛ مانند خوردن نوزادان، بُز کشی، قربانی کردن دختران باکره و نفرت از مسیحیان، متهم هستند. این طرز فکر در کتاب «مالیوس مالیفیکاروم» که کتابی حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست می باشد، دسته بندی شده است. ترجمه لغوی نام کتاب، «پتک جادوگران» است. بر خلاف ادعای شیطان پرستان جدید که بر اساس متون انجیل شیطانی بر عدم کودک آزاری و آزار حیوانات پافشاری می کنند، در این فرقه، وحشتناک ترین اعمال، تنها برای مقابله با دستورات الهی انجام می شود.[۱۰۵]

۴٫ شیطان پرستی آته ایستیک:

این گروه هیچ خدایی را قبول ندارند و منکر خدا هستند. آته ایستیک ها عقیده دارند: قدرت خدایان به اندازه  قدرت پیروانشان است. آنان می گویند: ما به چیزی که نمی‌بینیم اعتقاد نداریم و این قاعده شامل شیطان هم می شود. همچنین می گویند: در جهان زمین، چیزی برای هدایت نمی خواهیم. ما ادیان فریب کار و متظاهر و ریاکارانه را نمی خواهیم. تنها چیز خوبی که در ادیان خداپرست یافت می شود، آدم های بد هستند. در یکی از آموزه های آنان آمده است: «تو تنها کسی هستی که کنترل زندگی ات را به دست داری. چیزی به اسم خدا زندگی ات را بهتر نمی کند».[۱۰۶]

مبانی فکری فرقه شیطان پرستی

از آن جا که شیطان پرستی، زاییده اندیشه غربی است، مبانی آنها نیز برگرفته از اصول و ارزش های غربی است که در ادامه به آنها اشاره می شود:

۱٫ لیبرالیسم:

مهم ترین و اصلی ترین مبنای ایدئولوژی غرب مدرن که اینک به جریان غالب و حاکم در اندیشه سیاسی و اجتماعی غرب در آمده، لیبرالیسم است. لیبرالیسم از Liberty؛ به معنای آزادی، گرفته شده است.

اصول مکتب لیبرالیسم عبارت است از:

۱٫۱ فردگرایی: لیبرالیسم، فرد را اصیل و از هر ارزش مطلقی رها می داند. از زاویه چنین نگرشی، تکلیف گریزی، حقی برای فرد محسوب می شود. همه ارزش ها خاصیت نسبی دارند و امر مطلقی درمیان نیست. این عقیده شیطان پرستان که به نوعی هوای خود را خدای خویشتن دانسته، باورها و مبانی ادیان را رد می کنند، می تواند بر گرفته از این اندیشه لیبرالیستی باشد.

۱٫۲ آزادی: هسته مرکزی و مفهوم بنیادین لیبرالیسم، آزادی است، اما آزادی، وجوه و شؤون مختلف دارد، آزادی از چه و برای چه؟ در لیبرالیسم، آزادی از قیود اخلاقی و دینی مطرح می گردد؛ چرا که لیبرال ها با انکار مسلمات دینی و ارزش های اخلاقی، آزادی نفس در زندگی دنیوی و لذت طلبانه را می جویند.

امروزه شیطان پرستان نیز به پیروی از لیبرال ها و در پس شعار آزادی خواهی، فروگذاری از دین و اخلاق و آزادی در لذت های آنی را جست وجو می کنند.[۱۰۷] آری، آن آزادی لیبرالی غرب، بهترین اسلحه شیطان در انداختن انسان ها به منجلاب شهوات و زیاده طلبی و تجاوز به حدود و حقوق انسان و انسانیت است.

۱٫۳ عقل گرایی: لیبرال ها معتقدند که آدمی می تواند با عقل ابزاری و جزیی، منافع خود را بشناسد و نیازی به وحی ندارد. از منظر آنها، راهنما و هدایتگر آدمی، عقل است نه وحی. این مبنای منجر به دین ستیزی، امروز در فرقه های شیطان پرست وجود دارد.[۱۰۸]

۲٫ اومانیسم:

اومانیسم که در فارسی به انسان گرایی، انسان مداری و مانند آن ترجمه شده، نگرش یا فلسفه ای است که با نهادن انسان درکانون هستی، اصالت را به رشد و شکوفایی او می دهد. نگرش اومانیستی بر دو اصل استوار است:

الف: انسان، محور هستی است و لذت های جسمانی، هدف نهایی فعالیت های بشری به شمار می رود.

ب: خاستگاه شناخت، انسان است و آدمی باید برای رسیدن به سعادت، تنها بر استعدادهای درونی خویش تکیه کند و نیازی به تعالیم بیرونی؛ مانند وحی ندارد.

در این دیدگاه، انسان به جای خداوند متعال درکانون هستی قرار می گیرد و توانایی های انسان برای هدایت یافتن و تسلط بر طبیعت، کافی شمرده می شود. کنار گذاشتن خدا و محوریت دادن به انسان و امیال و لذات او، تنها با بهره جویی از آیین های ساختگی بشری ممکن خواهد بود و شیطان گرایی، بهترین گزینه برای رسیدن به این مطلوب است.[۱۰۹]

با دقیق شدن در «حقوق بشرِ» مورد نظرِ شیطان پرست ها، می توان دریافت که انسان مداری جایگزین خدامحوری شده و انسانِ غرق در نیاز و نقص، ناگهان خدا و همه کاره تلقی شده است. حقوق بشر از دید آنها عبارت است از:

هیچ خدایی برتر و بالاتر از انسان نیست؛

انسان این حق را دارد که طبق قوانین دلخواه خود زندگی کند؛

آن گونه کار کند که دلخواه او است؛

آن گونه تفریح کند که دلخواه او است؛

آن گونه استراحت کند که دلخواه او است؛

او این حق را دارد که هر آن چه را که دوست دارد، بخورد؛

هر آن چه را که دوست دارد، بیاشامد؛

در روی زمین به هر سو که دوست دارد، حرکت کند؛

هر کجا که دوست دارد، اقامت گزیند؛

درباره هر آن چه که می خواهد، بیندیشد؛

هر آن چه را که می خواهد، بگوید؛

هر آن چه را که می خواهد، بنویسد؛

هر آن چه را که می خواهد، ترسیم کند، بتراشد و بسازد؛

هر آن چه را که می خواهد، بپوشد؛

او این حق را دارد که به هر نحو که مایل است، عشق بورزد؛ «سرشار از عشق شو و عشق را بخواه آن طور که آرزو داری، در هر زمان و هر مکان و با هر کس که تو می خواهی».

در هر زمان و به هر شکل که دلخواه او است، بمیرد؛

انسان این حق را دارد که با کسانی که با این حقوق مخالف هستند، مقابله کند: «برده ها باید خدمت گزاری کنند».[۱۱۰]

۳٫ سکولاریسم:

سکولاریسم؛ به معنای دخالت ندادن دین در شؤون مختلف زندگی اجتماعی انسان است و از ویژگی های تمدن و فرهنگ غربی محسوب می شود. پیروان این نگرش، تأثیر دین را به جنبه شخصی و خصوصی زندگی انسان محدود می دانند. فاصله گرفتن از آموزه های دینی، روی آوردن به انحرافات فکری و فرقه ای؛ از جمله شیطان پرستی را آسان‌تر نمود. نظر به این که توجه به اصول سکولاریسم، این مدعا را ثابت خواهد کرد؛ اشاره ای کوتاه به مبانی آنان می شود.

۳٫۱ علم گرایی تجربی:

سکولار اندیش معتقد است که بر پایه علم تجربی می توان به تدبیر امور جامعه پرداخت. پشتوانه این تفکر، نوعی مادی گرایی است که قلمرو هستی را به مادیات محدود می کند و ماورای عالم ماده را قابل شناخت نمی داند.

۳٫۲ عقل گرایی:

در مکتب سکولاریسم، همه رفتارهای آدمی، برآمده از عقل تعریف می شود، آن هم عقلی که از مبادی دینی بهره نمی گیرد. یکی از مهم ترین عوامل شکل گیری  عقل گرایی، آموزه های مسیحیت تحریف شده است. شعار عقل گرایی و علم گرایی محض، بدون نیاز به آموزه های وحیانی و آسمانی که به موجب بدرفتاری اصحاب کلیسا سر بر آورد، بر رواج اندیشه های انحرافی غربی بیشتر دامن زد و زمینه پذیرش فرقه ها و گروه های انحرافی را برای برآوردن خواسته های نفسانی و پشت کردن به ارزش های دینی فراهم نمود. بی شک، شیطان گرایی و شیطان پرستی تأثیرگذارترین ابزار مقابله با آموزه های دینی بود که بنیان گذاران و حامیان و هواداران آن می توانستند در سایه آن به خواسته های نفسانی خود دست یابند و رویگردانی توده های ملت را از آرمان ها و آموزه های دینی سبب شوند.[۱۱۱]

اشکالات و انحرافات فرقه شیطان پرستی

فرقه شیطان پرستی، دارای اشکالات و انحرافات زیادی، هم در بُعد عقیده و اندیشه و هم در بُعد عمل و رفتار است که به طور اختصار ذکر می شود:

۱٫ انکار خدا:

فرقه شیطان پرستی، منکر خداوند یکتا است،[۱۱۲] در حالی که در آموزه های دین اسلام، وجود خداوند سبحان و یکتایی او و صفات و ویژگی های نامتناهی اش، اصل و ریشه سایر اعتقادات به حساب می آید.[۱۱۳]

۲٫ انکار معاد:

آنتوان لاوی تصریح می کند: «هیچ بهشتی در آسمان نیست و هیچ جهنمی که آدمیان را بسوزاند. همین جا و هم اینک روز لذت تو است. همین جا و هم اینک فرصت تو است»،[۱۱۴] ولی از اصول اعتقادات دین اسلام، اعتقاد به معاد، جهان آخرت، وجود بهشت و جهنم، مسئول بودن انسان در برابر اعمال خود و … است.

۳٫ ضدیت و مبارزه با ادیان الهی:

آنتوان لاوی در کتاب انجیل شیطانی، به ادیان حمله ور شده و آنها را ساخته و پرداخته کشیش ها معرفی می کند.[۱۱۵] شیطان پرستان با عقیده ضدیت و مبارزه با ادیان الهی، بدترین توهین ها را به مقدسات دینی، به خصوص آیین مسیحیت و حضرت مسیح (علیه السلام) انجام می دهند،[۱۱۶] در حالی که ادیان الهیِ تحریف نشده، از جانب خداوند متعال و توسط رسولان پاک و مطهر و برای هدایت بشر نازل شده و فرستادگان خدا، مردم را به سوی خدا دعوت می کردند نه به سوی خود. قرآن کریم درباره دعوت انبیاء به سوی خدا می فرماید: « ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!…».[۱۱۷]

همچنین درباره حضرت مسیح (علیه السلام) می فرماید: «…مسیح گفت: اى بنى اسرائیل! خداوند یگانه را، که پروردگار من و شما است، پرستش کنید…».[۱۱۸] «هرگز مسیح از این ابا نداشت که بنده خدا باشد…».[۱۱۹] «مسیح فرزند مریم، فقط فرستاده ]خدا[ بود، پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند...».[۱۲۰]  «مسیح؛ عیسى بن مریم، فقط فرستاده خدا، و کلمه ]و مخلوق[ او است، که او را به مریم القا نمود و روحى ]شایسته[ از طرف او بود...».[۱۲۱]

در آیین اسلام توهین به مقدسات، موجب ارتداد از دین و گناهی بزرگ به حساب می آید.[۱۲۲]

۴٫ نگاه ناصحیح به انسان:

الف: پرستش خود:

در آیین شیطان پرستان، همه چیز در یک امر خلاصه می شود و آن انسان محوری و خود خدایی انسان است و انسان از قید بندگی همه چیز حتی خدا رها است،[۱۲۳] ولی در تعالیم اسلامی، انسان به عنوان بنده خدا و فقیر درگاه او[۱۲۴] معرفی شده که هدف از خلقت او، شناخت خداوند متعال[۱۲۵] و عبودیت او[۱۲۶] و رسیدن به مقام قرب او[۱۲۷] است.

ب: شرارت آمیز بودن وجود انسان:

آنتوان لاوی می گوید: «شرارت، بدی، کینه و نفرت، نه تنها لازمه ذات انسان و اقتضای وجود او است، بلکه اتفاقاً این بُعد خشونت و بدی بر سایر ساحت های وجودی انسان حکومت دارد و حاکمیت شر بر قوای وجودی انسان، نه یک غلبه عادی که اصولا، شرارت، تمام حقیقت انسان است»،[۱۲۸] ولی این نگرش لاوی در مورد حقیقت انسان، هم غیر دینی، هم غیر واقعی است؛ چرا که انسان، هر چند بنا به اقتضای انسان بودن، در درون خود، متضاد خلق شده و برخوردار از گرایش های مادی و الهی است، اما حقیقت انسان، همان بُعد ملکوتی او که جنبه نورانی او است، می باشد. در انسان، قوای شهوت و غضب، هر دو فعال هستند، که در ادیان الهی این دو قوه باید تحت اشراف تعالیم وحیانی و قوه عاقله انسان اداره شوند و به نورانیت بُعد الهی وجود انسان کمک کنند.[۱۲۹]

گرایش های مادی باید در وجود انسان باشند؛ زیرا اگر نباشند، انسان دیگر انسان نیست، بلکه فرشته و ملک است. خداوند متعال چنین گرایش هایی را در درون انسان تعبیه نموده که انسان به کمک آنها، جنبه الهی یا به تعبیری؛ نفخه الهی وجود خود را تقویت و راه سعادت ابدی خود را بپیماید.[۱۳۰]

۵٫ تصور غلط از شیطان:

شیطان پرستی، زائیده نگاه یهودی به شیطان است که با نگاه اسلامی به شیطان متفاوت است. در نگاه یهودی، شیطان یک فرشته است که به همراه تعدادی از فرشتگان برای آزادی قیام نموده و از دستگاه الهی خارج شدند. همچنین شیطان در داستان آدم و حوا (علیهما السلام) به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت! آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند متعال رها می نماید!،[۱۳۱] ولی در نگرش اسلامی، شیطان یک جن است[۱۳۲] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الهی که امر به سجده بر آدم (علیه السلام) فرموده بود، از مقام خویش تنزل پیدا نمود و با فریب آدم و همسرش (علیهما السلام) نسبت به میوه درخت ممنوعه،[۱۳۳] باعث هبوط آن دو  و خود از بهشت الهی شد.[۱۳۴] در نگاه اسلامی، شیطان: مستکبر،[۱۳۵] کافر،[۱۳۶] رانده شده از درگاه الهی،[۱۳۷] ملعون تا روز رستاخیز،[۱۳۸] سرکش،[۱۳۹] پست و زبون،[۱۴۰] و … معرفی شده است.

در نگاه یهودی، شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که قدرت او با قدرت خداوند رقابت می کند و به نحوی باعث تسلط شیطان بر انسان می گردد، ولی در آموزه های اسلامی، شیطان، کیدی ضعیف[۱۴۱] داشته و تنها قدرت وسوسه گری نسبت به انسان دارد.[۱۴۲]

از منظر شیطان پرستی لاوایی، وجود خارجی شیطان مورد تردید قرار می گیرد و نماینده شیطان در قوای وجودی انسان؛ یعنی نفس اماره به رهبری پذیرفته می شود،[۱۴۳] ولی از منظر قرآن کریم، شیطان، وجود خارجی دارد و نفس اماره به عنوان دشمن درونی انسان معرفی شده است.[۱۴۴]

در نگاه اسلامی و قرآنی، به طور صریح با فرزندان آدم عهد بسته شده که شیطان را نپرستند؛ زیرا او به عنوان دشمنی آشکار برای آنها می باشد و گروه بسیاری را به گمراهی کشانده است.[۱۴۵]

۶٫ تقابل دیانت و لذت:

یکی از ایده ها و فرضیه هایی که لاوی در کتاب انجیل شیطانی مطرح می کند: «تقابل دیانت و لذت» است. لاوی با اصرار مدعی می شود که «هرکس، مذهب و دینداری را انتخاب کند، باید لذت و خوشی و پویایی را کنار بگذارد. وی می گوید: ما در عالم خارج، انسان مسیحی که از زندگی خود لذت ببرد، سراغ نداریم و انسان ها باید بین لذت و دیانت یکی را انتخاب نمایند».[۱۴۶] این ادعای لاوی کاملا برعکس تعالیم آیین اسلام است. اسلام که دینی کامل و جامع است، هم به بُعد مادی انسان ها توجه نموده و هم به بعد معنوی آنها. جالب آن است که در قرآن کریم، ۱۱۵ مرتبه کلمه‏ «دنیا» و ۱۱۵ مرتبه کلمه «آخرت» استعمال شده است و این یک تصادف نیست.[۱۴۷] البتّه این به معناى آن نیست که اهمیّت دنیا و آخرت هر دو یکسان است، بلکه آخرت، اصل و هدف است. قرآن کریم در بیانی می فرماید: «و در آن چه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن…».[۱۴۸]

در دستورات دینی، دنیا، نه تنها تاریک و سیاه معرفی نمی شود، بلکه روشن و نورانی و به عنوان آیتی از آیات الهی، مزرعه آخرت، مسجد دوستان خدا و محل تجارت اولیای الهی برای فراهم کردن زاد و توشه آخرت معرفی شده است.[۱۴۹] بخش فراوانی از شریعت اسلام، به نیازهای دنیایی، لذات مادی و بدنی حلال؛ مانند خوردن، آشامیدن، استراحت، ازدواج، تفریحات سالم، مسافرت، تهیه لباس، وسیله نقلیه و مسکن، اختصاص دارد.

۷٫ ارتکاب اعمال زشت و خلاف فطرت انسانی:

ارتکاب اعمال کریه و خلاف فطرت انسانی؛ مثل ابتذال جنسی، همجنس بازی، قتل، خودکشی، خون آشامی، استفاده از سحر و جادو، موسیقی، مواد مخدر و در یک جمله، لذت طلبی مطلق و ارضاء خواسته های نفسانی که در آیین شیطان پرستی مشاهده می شود، با آموزه های دین اسلام منافات دارد. در مکتب حیات بخش اسلام، این گونه اعمال از گناهان کبیره محسوب شده و انسان را از مرتبه انسانیت تنزل داده به مرتبه حیوانیت و بلکه پست تر و بدتر از آن می کشاند.[۱۵۰] لذت گرایی به طور مطلق؛ یعنی از هر راهی و به هر شیوه ای، مردود است؛ زیرا با هدف خلقت انسان منافات داشته و نه تنها او را سیراب نمی نماید، بلکه بر حرص، ناکامی، افسردگی، غم و اندوه او می افزاید. لذات مادی و بدنی از طریق حرام، ممکن است خوشی لحظه ای داشته باشند، اما مانع دست یابی به لذات برتر و دائمی می شوند که به حقیقت انسان؛ یعنی روح او مربوط می شود. در تعالیم دینی، علاوه بر پرداختن به لذات حلال جسمی، به لذات برتری که از آنها به لذات معنوی یاد می شود، ترغیب و تشویق شده است. بعضی از این لذات معنوی؛ عبارتند از: لذت معرفت و محبت به پروردگار، لذت مناجات با او، لذت احسان به دیگران، لذت خوش اخلاقی و فروبردن خشم.[۱۵۱]

۸٫ تناقضات:

در عقاید و اعمال شیطان پرستان، تناقضاتی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف. در اعتقادات شیطان پرستان، از یک سو خودپرستی مطرح می شود و از سوی دیگر، شیطان پرستی. هرچند این دو معبود با یک دیگر هماهنگ هستند، ولی این، تناقضی آشکار است که حکایت از خدایان دوگانه آنان نموده و بی پایه و اساس بودن عقاید آنان را می رساند.

ب. قربانی کردن انسان:

بنا بر گزارش برخی منابع، یکی از آداب شیطان پرستان، مراسم قربانی کردن یک انسان است. این مراسم، هم در گذشته و هم اینک، سالیانه انجام می گیرد، که البته بخشی از کتاب مقدس شیطان پرستی نیز به آن اختصاص دارد: «یکی از واجبات، قربانی کردن و ریختن خون است؛ زیرا خون، مظهـر زندگی و نیرو می باشد. البته به شرط این که خون ریختـه شده، تازه باشد و یک جادوگر مجرب این کار را بکند. این کار بهترین روش برای تسکین شیاطین می باشد. این عمل باعث بخشیده شدن افراد می گردد و این مرگ، زندگی را برای دیگران در پی دارد».

لاوی قربانی کردن انسان را قبیح خواند، اما هیچ کس از او سؤال نکرد، چرا در کلیسای شیطان، همه ساله، مراسم قربانی انسان برگزار می شود؟!. لاوی، قربانی انسان را یک شایعه از جانب دشمنان دانسته و آن را نشانه احساسات منفی بر شمرد، اما هیچ گاه پاسخ نداد که چرا این مراسمات با حضور خود او برگزار می شد؟![۱۵۲]

سخن آخر این که:

از آن جا که در آیین شیطان پرستی، خدای یگانه و معاد، انکار شده، هر کسی خدای خود، و اصل، حیات دنیایی و لذات بدنی و مادی است، ضدیت و مبارزه با ادیان الهی در دستور کار قرار می گیرد و ارتکاب زشت‌ ترین و ناپسندترین اعمال، مجاز شمرده می شود، در حالی که اعتقاد به تعالیم ادیان الهی؛ مانند اعتقاد به خدای یگانه، حسابرسی در جهان آخرت، وحی و نبوت و …، جلوی بسیاری از اعتقادات و اعمال فاسد را می گیرد. شیطان پرستی، عقیدۀ باطل و مکتب انحرافی است که با اصول و ارزش های ادیان الهی و فطرت انسانی، منافات داشته و افراد، گروه ها و گردانندگان آن، برای رسیدن به مقاصد شیطانی خود، به آن پای بند هستند.

آثار و پیامدهای فرقه شیطان پرستی

فرقه شیطان پرستی، دارای آثار و پیامدهایی است که در قالب نمادها و علائم، کلیسا، صومعه و معبد، مراسم، کتاب، فیلم و موسیقی، جلوه کرده است.[۱۵۳]

منبع:اسلام پدیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً